مجله کودک 299 صفحه 9

پدر بزرگ ، بی اختیار خندید و گفت : « مثل این که یادت رفته باید از گلها مواظبت کرد . » با اعتراض گفتم : « چرا حروف عوض می کنین آقاجون ؟ من همیشه به گل های حیاط آب می دم و مواظبشون هستم . شما هم نگران گلها نباشین . جواب منو بدین . » پدربزرگ گفت : « ولی منظور گلای تو حیاط نیستن . من دخترارو می گم . شما دخترا مثل گل می مونین . » از این حرف خیلی خوشمآمد و با خنده گفتم : « چه ربطی داره آقاجون ؟ » پدربزرگ گفت : « ربطش اینه که هیچ باغبونی دلش نمی یاد که گلشو پژمرده و دست خورده ببینه . همون طور که نمی ذاریم کسی بیاد تو باغچه و گل ها رو لگدمال کنه ، نباید اجازه بدیم که آدم های بد ، به دخترامون که مثل گل می مونن ، نگاه بدی بکنن و به اونا نزدیک بشن . » خندیدم و گفتم : « ولی آقاجون ، من گل سرخم . تیغ هم دارم . اگر کسی خواست به من نزدیک بشه با تیغم کورش می کنم ! » آقاجون با مهربانی گفت : « دخترا که تیغ و شمشیر نباید بزنن . این کارا وظیفه ی مرداس . دخترا باید مثل گل از خودشون مراقبت کنن . اگه به دخترا می گن درست بخند ، درست حرف بزن ، لباس بلند بپوش یا روسری سرت کن ، به خاطر ایننه که با این کارها احترام اونا بیشتر حفظ می شه . به خاطر اینه که دختر خیلی عزیزه و نباید کاری بکنه که هرکسی جرأت کنه بهش نزدیک بشه . خدا شما دخترارو ظریف و قشنگ آفریده . امّا مردها ظریف و قشنگ نیستن . مردها توانایی های خودشونو دارن و به خاطر همینه که از زنها و دختراشون مراقبلت می کنن . پس توقع نداشته باش که پسرا هم روسروی سرشون کنن ! » با این حرف ، هر دو خندیدیم . خواستم باز هم سوال کنم . امّا آقاجون به شوخی ، دستی به پشتم زد و گفت : « دیگه وقت منو نگیر و بدو چادرتو سر کن برو مسجد خبر بده که من نمیام . دیر می شه ها ! » از دیگر کاربرد های سرامیک ، ساخت کاشی های تزئینی است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 299صفحه 9