مجله کودک 304 صفحه 8

قصه های من و پدربزرگ افشین علاء دارا و ندار وقتی که داشتیم ناهار می خوردیم ، در زدند ، من تندی چادرم را سر کردم و به طرف در حیاط رفتم . مرد فقیری بود که پول می خواست . آمدم وبه پدربزرگم گفتم . پدر بزرگ ، بلافاصله از جایش بلند شد و رفت دم در ، فکر کردم پولی به مرد فقیر می دهد و برمی گردد . اما با کمال تعجب؛ صدای "یاالله" آقا جون را شنیدم که معنی اش این بود که مهمان داریم . عمه زهرا چادرش را سر کرد و رفت از آشپزخانه بشقاب وقاشق وچنگال آورد وسر سفره گذاشت . آقا جون ومرد فقیر هم آمدند و سر سفره نشستند مرد فقیر ، اولش خیلی خجالت می کشید . اما پدر بزرگ آن قدر به او احترام گذاشت و محبت کرد تا بالاخره او هم با ما خودمانی شد . ناهارش را خورد و پولش را گرفت و رفت . ** عصری ، آن آقای پولدار هم که از پشت تلفن صدایش را شنیده بودم ، آمد با یک ماشین خیلی گران و راننده اش . عصازنان وارد شد و رفت به اتاق پدر بزرگ . من محو کت و شلوار و عصا و کفش های قیمتی اش شده بودم . عمه زهرا اصلا جلو نیامد . من هم مجبور شدم اورا تا اتاق آقاجون راهنمایی کنم . آقا جون ، به آن آقا هم احترام گذاشت . اما ساکت و رسمی ، نه خنده ای ، نه خوش و بشی ونه حرف اضافه ای انگار نه انگار که ثروتمندترین مرد شهر آمده بود تا مبلغ زیادی پول در اختیار آقا جون بگذارد . من باز هم تعجب کرده بودم . اما وقتی آن آقاهه رفت و عمه زهرا برایم توضیح داد که خمس مال آن آقا چقدر می شود . برق از سرم پرید ! اولش خیال می کردم صحبت از چند صد هزار تومان باشد . بعد که عمه زهرا بیشتر توضیح داد ، گفتم چند میلیون اما وقتی عمه زهرا گفت که صفرهای چک آن آقا از میلیون هم "تم" یامایه داستان نیز یکی دیگر از خصوصیات ادبیات داستان و قصه است . که به کمک طرخ کلی قصه وشخصیت پردازی ، داستان را می سازند . تم یا مایه داستان می تواند اجتماعی ، ماجرایی یا هر حالت دیگری باشد . مثلا سفرهای گالیور داستانی ماجرایی است که شخصیت های آن بر اساس جامعه ی قرن 18 میلادی انگلستان شکل گرفته اند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 304صفحه 8