مجله کودک 306 صفحه 9

قصه های کله گنجشکی معجون کلاغ تنها بود کلاغ تنهای تنها بود هر روز روی بلندترین شاخه ی باغ می خواند : - قار . . .قار . . .قار . . . قورباغه تنهای تنها بود هر روز کنار جوی باغ می نشست و می خواند : - قور . . .قور . . . .قور . . . . مدتی بعد نه کلاغ تنها بود ، نه قورباغه در جشن عروسی شان میلیون ها برگ هزاران گل و صدها ستاره شادمانی می کردند و مدتی بعدتر بچه ی کلاغ و قورباغه پا به دنیا گذاشتچ بچه ای که تو دنیا لنگه نداشت بچه ای که اسمش رو معجون گذاشتند کلاغه از شادی صدایش بلند بود : - قار . . . قار . . . قار . . . قورباغه باغ روی سرش بود : - قور . . .قور . . . قور و معجون ناشیانه می خواند : - قارقور . . . . قارقور . . . . قارقور . . . . 1- عدسی چشمی (چشم انسان از این قسمت به درون میکروسکپ نگاه می کند) 2- عدرسی های شیئی (با توجه به قدرت بزرگنمایی هر عدسی ، شیئی مورد نظر بزرگ دیده می شود) 3- نمونه ی مورد مشاهده که بر روی لام میکروسکپی قرار گرفته است . 4- کندانسور یامتمرکز کننده ی نور 5- منبع نور که می واند لامپ مخصوص یا نور خورشید باشد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 306صفحه 9