مجله کودک 307 صفحه 8

فال گیر عباس قدیر محسنی نمی دانم چرا قبول کردم ، اول قبول نمی کردم وهرچه مادرم می گفت و اصرار می کرد می گفتم ، "نه" نه انیکه بدم بیاید ، بیشتر می ترسیدم اما وقتی که مادرم از پول وتخم مرغ شانسی و . . . حرف زد . قبول کردم . با اینکه هنوز ته دلم می ترسیدم ، نوبت به ما که رسید ، ترسم بیشتر شد و پشیمان شدم . پاهایم به شدت می لرزیدند و دست مادرم را محکم گرفته بودم . با هم رفتیم توی اتاق مخصوص ، زن پیری که توی انگشت هایش پر از انگشتر بود ، روی یک قالیچه نشسته بود و تکیه داده بود به یک پشتی بزرگو به ما نگاهمی کرد ما رو به روی او نشستیم و مادرم بلافاصله شروع کرد به حرف زدن و من به تابلو ها و عکس های روی دیوار و اثاثیه قدیمی وکهنه اتاق نگاه می کردم وقتی سرم رابلند کردم زن پیر به من نگاه می کرد وبا دست اشاره می کرد جلوبروم . باهل مادرم آرام آرام جلو رفتم . زن پیر دو بار دست هایش را به هم کوبید ویک زن کاسه بزرگی را آورد گذاشت جلوی من ، زن پیر به من نگاه کرد وسعی کرد مهربان باشد و گفت : "پسرجان توی این کاسه رو خوب نگاه کن و بگو ببینم توی آن چی می بینی؟" رفتم جلوتر وبا ترس توی کاسه رانگاه کردمو گفتم : "آب می بینم" زن داد کشید : "چشم نخوری بچه ، آب رو که منم می بینم . تو باید یک آدم توی آب ببینی . نگاه کن ببین اون کسی رو که داره مادرت رو اذیت می کنه می بینی یا نه؟ دوباره توی کاسه را نگاه کردم وگفتم : "من چیزی نمی بینم !" زن پیر چشم هایش را بست و زیر لب زمزمه ای کرد ودوباره گفت : "با دقت نگاه کن ." در چاپ اسکناس از کاغذی مخصوص به نام "واتر مارک" استفاده می شود . در خمیر این نوع کاغذ از تصویر و علایمی استفاده می شود که فقط هنگامی که اسکناس روبروی نور قرار گیرد ، آن تصاویر یا علایم دیده می شوند ، همینطور در چاپ طرح ها از ریزه کاری ودقت زیاد استفاده می شود تا جعل اسکناس مقدور نباشد در داخل اسکناس نیز از نور پلاستیکی یا فلزی مخصوصی به نام نوار استریپ استافده می شود .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 307صفحه 8