مجله کودک 307 صفحه 15

که نانی ر که به مادرش قول داده ، او بخرد و به منزل آنها ببرد . اماموصوع رفتنش به جبهه را سه روز بعد به خانه ی آنها اطلاع دهدتا پدر ومادر مانع رفتن او نشوند . دوست اویکی دو روز بعد این پیغام را به خانه ی محمد حسین می برد : من رفتم جبهه ، نگران من نباشید . در جبهه ، فرماندهان سپاه با صحبت وصبحت سعی می کنند او را از تصمیم خود برای جنگیدن منصرف کنند اما موفق نمی شوند . محمد حسین ، فرمانده ی خود را قانع می کند که برای یکهفته او را به خرمشهر ببرد . دراین مدت کوتاه اوسعی می کند قابلیت و استعداد خود را به همه ثابت کند در هر کاری که پیش می اید حسین پیشقدم میشود . یکبار به تنهایی به میان عراقی ها می رود و لباس و اسلحه ای از آنها به دست می آورد و می پوشد . سپس آرام آرام خود را به خطوط رزمندگان اسلام نزدیک می کند . رزمندگان مشاهده می کنند که یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید ! ومی خواهند به او شلیک کنند که متوجه می شوند او محمد حسین فهمیده است که خواسته ، توانایی و لیاقت خود را ثابت کند . چندی بعد ، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام کرد که نوجوانی 13 ساله با فداکاری زیر تانک عراقی ها رفته و آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است . حضرت امام (س) با شنیدن این خبر ، در پیامی فرمودند : رهبر ما آن طفل 13 ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تراست ، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید . بقایای پیکر شهید محمد حسین فهمیده اینک در بهشت زها ، قطعه 24 ، ردیف 44 شماره 11 ، آرمیده است . مغول ها علاوه بر اسلحه ی تیر و کمان معمولی از نوعی کمان خمیده نیز در جنگهای خود استفاده می کردند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 307صفحه 15