
سید جواد موسوی
کیسهی پول
مرد تازه از سفر حج از مکه به مدینه بازگشته بود. بدنش کوفته شده بود و
احتیاج به استراحت داشت. آرام آرام در کوچههای مدینه راه میرفت. دستی
به کیسهی پولش زد که آن را به پر شالش بسته بود. از همراه داشتن پول خود
احساس اطمینان و آرامش کرد. نفسی تازه کرد و به راه رفتن خود ادامه داد. مرد
دنبال محلی برای خوابیدن و استراحت میگشت. در همین احوال بود که خود را
در نزدیکی مسجدالنبی (ص) دید. هر چند در کیسهاش آنقدر پول داشت تا محلی
برای خواب کرایه کند، اما با خود فکر که در مسجد هم نماز بگزارد و هم
اندکی استراحت کند. مرد نمازش را که خواند در چشمانش خستگی را احساس
کرد. گوشهی دنج مسجد، جای خوبی بود که میتوانست چرتی بزند. بقچهاش
را زیر سر گذاشت، خمیازهی بلندی کشید و خوابید.
نمیدانست که چه مدت زمانی خوابیده است. اما از خواب که برخاست
شخصی را در کنارش دید که مشغول نماز گزاردن بود. مرد، بقچهاش را جمع
و جور کرد. دستی به زانو گرفت تا بلند شود اما ناگهان متوجه شد که سنگینی
کیسهی پول خودرا بر کمرش احساس نمیکند. سراسیمه نشست و دست
به پهلویش زد. نه این طرف و نه آن طرف پهلویش، خبری از کیسهی
پول نبود. حتما، هنگامی که خواب بوده، کسی پولش را از او دزدیده است.
نگاه سریعی به چپ و راست خود کرد. کسی را جز آن مرد نمازگزار در
آن نزدیکی ندید. لحظهای مکث کرد و با خود اندیشید که حتماً دزد
پولهایش همان مرد نمازگزار است. مرد نمازخوان، دو زانو نشسته و در
حال پایان بردن نماز خود بود. نمازش که تمام شد، قصد بلند شدن داشت که
ناگهان سنگینی دستی را بر شانهی خود احساس کرد.
- تو کیسهی پول مرا دزدیدی !
مرد این را گفت، خود را جلوتر کشید و با صدای بلندتر، حرف خود را تکرار
کرد.
مرد نمازگزار لحظه ای صبر کرد و سپس گفت:
- در کیسهی تو چه مقدار پول بود؟
مرد گفت: هزار دینار. و ادامه داد: تا دینار آخر پولم را از تو میخواهم.
نیروی دریایی هر کشوری، از
لباس فرم یا یونیفورم مخصوصی
در نیروی دریایی خود استفاده
میکند.
- لباس لباس نیروی
نیروی دریایی دریایی چین
روسیه
مجلات دوست کودکانمجله کودک 308صفحه 8