مجله کودک 316 صفحه 15

خندید و گفت : « بدو ، بدو ، اگر به تخت رسیدی ، بخواب ! » عرق از سر و رویم می بارید . نفس نفس می زدم . فاصله ی تخت و دستگاه ورزش از این ور اتاق تا آن ور اتاق بود ، اما هر چه دویدم به تخت نرسیدم . آقای دکتر و خانم منشی می خندیدند . مامان هم دوست داشت بخندد ، ولی اشکش می آمد . حالا همین طور می دوم ، تا کی ، چه وقت ، چند سال ؟ نمی دانم ؟ روی ویلچر نشسته ام . باید بدوم . وقتی حساب می کنم از اینجا تا خورشید دویده ام . خورشید را خیلی دور است . سر بالایی می روم . تند می روم . این روزها پاهایم نمی دوند ، دست هایم می دوند؛ این طوری هی دست می زنم و ویلچر را می دوانم . خودم که نمی دوم ، ویلچر می دود . خیلی دویدن را دوست دارم ، خیلی ، خیلی ، خیلی ، تا خورشید ! می دوم ، می دوم . . . پایان بعضی از سنگ های قیمتی که رنگ و جلای زیبایی دارند نیز در لابلای سنگ های معمولی و در اعماق زمین تشکیل می شوند در این تصویر رگ های از سنگ قیمتی « فیروزه » را می بینید که در لابلای سنگ معدنی فیروزه وجود دارد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 316صفحه 15