
« ماموت پیر و خرس کوچولو » محمدرضا یوسفی
ماموت پیر کوه و دشت و بیابان را به دنبال یک دوست می گشت . وقتی پس از سالها به خرس کوچولو رسید ، گفت : « حالا یک دوست واقعی پیدا کردم ، چون تا دستم را در دست تو گذاشتم تمام بدنم گرم و داغ شد . »
خرس کوچولو گفت : « تازه من یک غاز را می شناسم که مثل دست های تو گرم و داغ است ، آن هم در این زمستان سرد و یخ ! »
آنها راه افتادند . از آسمان برف می بارید و روی زمین سفید سفید بود . ماموت پیر و خرس کوچولو شب و روز رفتند تا به غار رسیدند . خرس کوچولو خسته بود ، خیلی خسته و گوشه غار خوابید . ماموت پیر برای او قصه گفت ، از زمستان ها ی سرد و یخی که به یاد داشت .
فردا صبح ماموت پیر ، خرس کوچولو را بیدار نکرد و با خودش گفت : « بروم غذا پیدا کنم ، خرس کوچولو خیلی خسته است . »
او رفت . همان طور از آسمان برف می بارید و همه ی دنیا سفید بود . وقتی ماموت پیر به غار برگشت خرس کوچولو در خواب بود . ماموت پیر با صدای
S مثل Seal [فک و شیر دریایی] :
شکل کلی بدن فک و شیر دریایی ، برای زندگی در آب مناسب است . این دو جاندار بر خلاف جثه ی نسبتاً بزرگ و سنگینی که دارند ، شناگران ماهری هستند .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 318صفحه 14