مجله کودک 320 صفحه 9

آن ها به بیابان رفتند . زن که با نوح دشمنی داشت دوباره خندید و به خانه رفت . مردها کمی دورتر از شهر ، به نوح رسیدند . او داشت دسته ی بزرگی از خارهای بیابانی را روی هم می بست . آن ها سلام کردند . نوح با مهربانی جواب داد . بعد نفس راحتی کشید و نگاهشان کرد . - ای نوح دعا کن که برایمان باران ببارد . نگاه کن ، قحطی همه جا را پر کرده است و نزدیک است که ما از گرسنگی بمیریم . نوح با خوشحالی خارها را کنار زد و به میان آن ها رفت . سپس دست به آسمان بلند کرد و آرام آرام دعا خواند . مردها چشم به آسمان دوختند و منتظر ماندند . چند دقیقه بعد ، ابرهای سیاهی از راه رسیدند . از آسمان صدای بلندی به زمین رسید . مردها به خنده و شادمانی افتادند . نم نم باران ، آن ها را به شوق انداختند . آواز چشمه ها و جوی ها به گوش همه ی اهالی شهر رسید . نوح دانست که آن ها باز هم خداپرست نخواهند شد . مردی از او پرسید : « تو که این گونه می توانی دعا کنی ، چرا همسر خود را نفرین نمی کنی ، او دشمن توست و از تو بدگویی می کند ! » نوح لبخند زد و جواب داد : « ثواب زندگی با او ، تحمل و صبر در مقابل حرف هایش از نفرین کردن بهتر است . » Sمثل Sound ]صدا- صوت[ : ما در جهانی پر از صداها و صوت ها زندگی می کنیم . صدا هنگامی ایجاد می شود که هوا به ارتعاش یا لرزش درآید . مثلاً هنگامی که کسی حرف می زند ، صدای خارج شده از حنجره ی او ، مولکول های هوای اطراف دهان را به لرزش درمی آورد . سپس این ارتعاشات به گوش می رسد و ما صدا را می شنویم . صوت به محلی برای حرکت نیاز دارد . این مکان می تواند درون آب ، داخل یک ماده ی جامد ، مثل سنگ ، یا همچون هوا ، محیطی گازی شکل باشد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 320صفحه 9