مجله کودک 320 صفحه 34

از فاصله دویست قدمی ، گردوی کوچکی را با تیر از وسط به دو نیم کند . هیچ کمانداری توانِ رقابت با طوفان را نداشت . آروزی تمام بچه های شهر آن بود که روزی بتوانند مثل طوفان تیراندازی کنند؛ ولی « رعد » بیشتر از بچه های دیگر به این آرزو فکر می کرد . طوفان خیلی قوی بود و هیکل بزرگی داشت . بچه ها ، پیش او مثل جوجه بودند و آدم بزرگها مثل بچه . رعد آرزو داشت آن قدر بزرگ بشود که بتواند شانه به شانة طوفان بایستد و با او مسابقه بدهد . اما آن روزها ، رعد فکر می کرد که هیچ وقت به این آرزو نمی رسد . یکی از سالها ، بعد از تمام شدن مسابقه تیراندازی ، وقتی که طوفان باز هم مثل همیشه برنده شده بود و مردم با فریادهای شادی تشویقش می کردند ، مسافر غریبه ای که از سرزمینی دو به آنجا آمده بود ، برای مردم تعریف کرد که د سرزمین آنها استاد پیری زندگی می کند که در تیراندازی بسیار ماهر است . او گفت که استاد پیرِ سرزمین آنها می تواند از فاصله پانصد قدمی ، برگ درختی را هدف بگیرد و ده تیر را پشت سر هم به جاسوس ها برای نوشتن مطالب مخفی خود از روش های مختلف استفاده می کنند . کُد نویسی یکی از این روش ها است . مثلاً در این تصویر اگر حرف C به زبان کدنویسی می شود : SVOK RZNGIZKKVW

مجلات دوست کودکانمجله کودک 320صفحه 34