
« ماجراهای وسایل عجیب»
سطل زباله
کبرا بابایی
خانم پرده خودش را جمع
کرد و گفت: «من دیگر نمی توانم
تحمل کنم!» میز گفت: «سر درد گرفتم!
معلوم نیست این بو از کجا
میآید؟» ساعت گفت: «عقربه هایم
دارند گیج میروند. آخر این بوی چی
است؟» همه ی وسایل داشتند غرغر میکردند.
پنجره گفت: «مطمئنید که امروز کسی از ادکلن
استفاده نکرده؟» آقای یخچال جواب داد: «ادکلن
که این قدر بد بو نمی شود.» پنجره گفت: «چرا! این
بو مثل بوی یکی از ادکلن های خانم پرده است.» پرده
که خیلی عصبانی شده بود جیغ کشید: «ادکلن من بوی
بد میدهد؟ حیف من که به پنجره ی قراضهای مثل تو وصل
شده ام!» دعوا داشت بالا میگرفت که آقای در با صدای
بلند گفت: «ای بابا! این جوری که چیزی حل نمی شود! همه باید
بگردیم تا ببینیم بو از کجا میآید!» همه شروع کردند به
گشتن! توی کمد! زیر فرش! توی یخچال و کابینتها و…
حتی ساعت و رادیو هم دور وبرشان را نگاه کردند. اما… تا
اینکه آقای میز داد زد: «اوه! اینجاست! من پیدایش کردم! پشت من قایم
شده است» و آرام آرام کنار رفت. در این لحظه همه ی وسایل چشمان به
سطل زباله افتاد که پشت میز قایم شده بود و همانجا خوابش برده بود. همه ی
وسایل فریاد زدند: «آقای سطل!» با صدای آنها سطل زباله از خواب پرید و با
ترس به آنها نگاه کرد. میز گفت: «آخر این چه وضعی است عزیز من؟ از صبح تا حالا
ما را خفه کردی! چرا دیشب آشغالهایت را دم در نگذاشتی!؟»
نام پرنده: باستارد سفید
اندازه: حدود 53 سانتی متر
گستردگی در جهان: صحرای آفریقا، سنگال و جنوب آفریقا
زیستگاه: علفزارهای مناطق خشک
غذا: گیاهان، حشرات و جانداران کوچک
سایر ویژگی ها: یک یا دو تخم میگذارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 341صفحه 14