مجله کودک 348 صفحه 33

یکی بود یکی نبود. درخت سیب ناراحت وعصبانی بود. با هرکس و هر چیزی که نزدیکش میرفت ، دعوا می کرد. کلاغ سیاهه ازهمه جا بی خبر پر زد و روی شاخه اش نشست. بال هایش را بست. درخت سیب تا اورا دید، فریاد زد: «آهای کلاغ پَرپَری! به من بگو خبر داری؟ دیشب که ماه باریک بود، باغچه ی ما تاریک بود، کی برگ های مرا چید؟ » کلاغه گفت: « به جان تو! جان خودم! من که خبر ندارم. از صبح زود، قار و قار و قار، رفته بودم باغ انار. یک شب تاریک مهری ماهوتی Ÿ نام جاندار: نبالیا Ÿ اندازه : حدود میلی متر Ÿ گستردگی: آبهای سواحل آمریکا Ÿ زیستگاه : اعماق میانی آب Ÿ تغذیه : مواد دفعی کوچک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 348صفحه 33