مجله کودک 353 صفحه 15

شُله زرد را پخش کنیم؟» مادر گفت:»باشد، عیبی ندارد.» آن وقت هستی رفت به دنبال یاس و او را پیش خود آورد. مادربزرگ، یاس را خیلی دوست دارد. می­گوید: یاس، خواهر کوچولوی هستی است. یاس، تا مادربزرگ را دید، سلام کرد و گفت: «مامان بزرگ هستی! برای من هم یک چادر نماز درست می­کنی؟» مادربزرگ گفت:«آره عزیزم؛ درست می­کنم. ولی اوّل باید نماز خواندن را یاد بگیری. حالا که دیگر مدرسه باز شده، تو می­توانی در آنجا نماز خواندن را هم یاد بگیری. وقتی به اندازْ هستی شدی، برای تو هم یک چادر نماز گلدار قشنگ می­دوزم تا موقع نماز خواندن سرت کنی و مثل یک فرشتة کوچولوی بشوی!» به این حرف مادربزرگ، همه خندیدند. بیشتر از همه، یاس. در همین وقت پدر از راه رسید و گفت:»بَه به! چه بوی خوبی! کسی اینجا دارد شُله زرد درست می­کند؟ یک قاشق هم به من بینوا بدهید، که غش کردم از گرسنگی!» پدر آهسته آهسته به قابلمة شُله زرد نزدیک شد. مادر گفت: «بَه به! چشم ما روشن! مگر شما روزه نیستید؟» پدر گفت:»ای داد و بیداد! راست گفتی­ها! اصلاً یادم نبود که ماه رمضان است!...» وقتی که شُله زرد نذری آماده شد، مادر آن را توی ظرف­های مخصوص ریخت. بعد، هستی و یاس، ظرف­ها را میان دو تا سینی چیدند و با کمک پدر بردند و بین همسایه­ها تقسیم کردند. بعد از افطار، مادربزرگ هستی و یاس را با خودش به مسجد بُرد تا نماز جماعت بخوانند. آن شب به یاس و هستی خیلی خوش گذشت. جای شما خالی بود!... آنجلوتی مربی بزرگی است که پنج بار به عنوان مربی و پنج بار نیز به عنوان فوتبالیست برنده جام قهرمانی اروپا شده است. او فوتبال را در آث میلان بوسید و کنار گذاشت اما دوباره به عنوان مربی با این تیم شروع به کار کرد و مربی موفقی شد. آنجلوتی هنگامی که در فوتبال حضور داشت یک مدافع میانی متوسط بود. او در پارما، آس رم و آث میلان فوتبال بازی کرد و سپس دوران مربیگری خود را با رجینا آغاز نمود. آنگاه به پارما رفت، در یوونتوس مدتی مربی شد و در آخر به آث میلان بازگشت تا به عنوان مربی با تیم قدیم خود همکاری کند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 353صفحه 15