
رازهای دل فضول
آدم فضول آن قدر از سوراخ سوزن رد شد و دولا دولا شتر سواری کرد که رسید به یک چاه بعد سرش را کرد توی آن و به دیواره هایش نگاه کرد همه جا تاریک بود چیزی ندید طناب پوسیده چاه را گرفت و تکنا داد و به ان اویزان شد و از دهانه چاه پائین رفت
روی دیواره های چاه پر از راز بود رازهای کوچک و بزرگ رازهای سیاه و سفید رازهای تلخ و شرینی ، رازهای ترسناک و . . .
همه را دید و آن ها را یکی یکی برداشت . و گذاشت توی دلش راز هم ادم ها ان جا بود . نانوا ، قصاب ، بقال ، معلم و . . .
آدم فضول دلش کم کم پر از راز می شد و به همین خاطر خیلی خوشحال بود . اماص بح خیلی زود از راه رسید و فضول نتوانست همه رازه را بر دارد
شب بعد ، فضول دلش طاقت نیاورد و دوباره رفت سراغ چاه رازها و دوباره از طناب پوسیده چاه که غیژ غیژ می کرد آرام آرام پائین رفت وبه رازها رسید . بعد آن ها را دوباره و با احتیاط از روی دیوارهای چاه برداشت و توی دلش گذاشت و صبح شد و رازه تمام نشدند . فضول از چاه که بیرون امد دلش و روم کرده بود و خیلی خیلی گنده شده بود .
لباس دوم تیم رئال مادرید یکدست ابی رنگ است این تیم اسپانسرهای معروفی همچون زانوسی موبایل زیمنس داشته و در حاضر bwin .com اسپانسر تیم است .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 359صفحه 14