میلیونها کیلومتر حروفچینی!
امیرمحمد لاجورد
قسمت اول
کنار دست یکی از همکاران حروفچین نشستم و شروع به صحبت کردم. او چشمان خود را بست و همانطور که به من گوش میداد صحبتهایم را تایپ میکرد. برایم خیلی جالب بود که میتوانستم همزمان حرفهای خودم را ببینم. در یک شوخی دوستانه، من در هر لحظه به سرعت حرف زدنم اضافه میکردم. انگشتان او، نرم و سریع روی صفحه کلید حرکت میکردند و بدون اینکه جا بماند حرفهای مرا کلمه کلمه میچیدند. دیدار این هفته نشریه دوست کودکان با شهرام هادی - حروفچین - است.
چه شد که جذب حرفه حروفچینی شدید؟
سال 77 بود. از اتمام خدمت سربازیام یک سالی میگذشت و تصمیم به ازدواج گرفته بودم. از طرفی همیشه برایم جالب بود که ببینم نشریات چه مراحلی را تا آمدن روی دکه طی میکنند. این علاقه باعث شد تا برادرم یک روز مرا به محل کارش در روزنامه ببرد و بخشهای مختلف آن را به من نشان دهد. در آنجا با آقای زروارهای آشنا شدم که در قسمت حروفچینی کار میکرد. سرعت فوق العاده او در حین کار کردن برایم بسیار حیرت انگیز بود. انگشت او با مهارت و سریع روی صفحه کلید حرکت میکردند و من میدیدم که حروف با چه سرعتی به دنبال هم ردیف میشوند. خیلی دوست داشتم من هم چنین مهارتی داشته باشم همین باعث شد تا در قسمت حروفچینی آن روزنامه آموزش ببینم. پس از اینکه به حروفچینی مسلط شدم توانستم به عنوان یک حروفچین مشغول به کار شوم. تا امروز که حدود یازده سال از آن زمان میگذرد در نشریات مختلفی کار کردهام و تا کنون چیزی حدود چندین میلیارد کیلومتر مطلب را حروفچینی
موضوع تمبر: چهره شخصیت ( ناپل )
قیمت: ندارد
سال انتشار: 1870
مجلات دوست کودکانمجله کودک 392صفحه 10