مجله کودک 392 صفحه 34

نیروی بخار کار می­کرد . تلفن همراهی که بالای سر آدم به پرواز درمی­آمد. یا سطل آشغالی که خودش آشغالها را از خانه به بیرون می­برد و ... خیلی چیزهای دیگر. بعضی وقت­ها که مامان سر حال بود، از کارهایی که انجام می­داد برای ما می­نوشت. حالا ما خیلی خوب می­دانستیم که یک پری چه کارهایی انجام می­دهد. مامان، مشق نیمه کاره­ی بچه­هایی را که خوابشان برده بود، می­نوشت. تله­ی شکارچی­ها را از کار می­انداخت و حیوان­ها را آزاد می­کرد. دست پیرمرد یا پیرزنی را که قرار بود زیر ماشین برود را می­گرفت و او را به خانه­اش می­رساند. بچه­هایی را که تازه به دنیا آمده بودند، می­خنداند و خیلی کارهای دیگر که ما از آن بی­خبر بودیم. مامان من واقعاً یک پری بود. اما من هر روز دلم بیشتر برایش تنگ می­شد و غمگین­تر می­شدم. گاهی وقت­ها از خودم می­پرسیدم: (( آخر چه فایده­ای دارد که مامان آدم یک پری باشد؟ پری­ها که بلد نیستند لالایی بخوانند، وقتی بچه­ها مریض می­شوند برای آنها آش درست کنند؟ یا با آنها قایم باشک بازی کنند. اصلاً این دنیا پر است از پری، اما من یک مامان که بیشتر ندارم. )) موضوع تمبر: چهره شخصیت فرانسوی ( آگوست بارتولدی، سازنده مجسمه آزادی ) قیمت: 30 واحد سال انتشار: 1958

مجلات دوست کودکانمجله کودک 392صفحه 34