مجله کودک 405 صفحه 34

پسری که صاحب آسیای دستی شده بود ، آن را بست به کولش و ازخانه زد بیرون . رفت ورفت تا شب شد و از ترس جک و جانورها و دزدها به هر زحمتی بود رفت بالای درخت کج وکوله ای ونشست لا به لای شاخه ها ، نصفه های شب ،دید دو تا دزد آمدند نشستند پای درخت و بنا کردند به قسمت کردن اشرفی هایی که ازخزانة پادشاه دزدیده بودند. پسر یکی از سنگ های آسیا دستی را ول کرد روی سر یکی شان و تا آن یکی امد به خودش بجنبد و ببیند چه اتفاقی افتاده سنگ دوم آسیا دستی خورد پس کله اش . Ÿ موضع تمبر : قوی استرالیایی Ÿ قیمت : یک واحد Ÿ سال انتشار: 1910

مجلات دوست کودکانمجله کودک 405صفحه 34