مجله کودک 414 صفحه 36

پرچمی برای تکیه مان نوشته : مژگان بابامرندی امیر محمد لاجورد تمام بچه های محل جمع شدیم و قرار شد تکیه بزنیم . هرچه پول داشتیم روی هم گذاشتیم و هرکس مسئول خرید چیزی شد . پول بین بچه ها تقسیم شد . خریدن پرچم به من وخواهرم افتاد . همه مغازه ها را گشتیم . آخر کار ما سخت بود و باید خوب از عهده آن بر م آمدیم . سوزن چرخ با نخ سبز تند تند بالا و پایین می رفت و اسم امام ها را روی پرچم می نوشت . یاسمن : « دلم می خواست من هم می توانستم کمی بدوزم ...» عاقبت پرچمی را دیدم که خیلی از آ ن خوشم آمد . یا ابالفضل . بزرک بود و خوش رنگ . یاسمن هم به همان نگاه می کرد . معلوم بود او هم دوست دارد همان را بخریم . یاسمن : « فکر کنم گران باشد.» فروشنده : (خیلی وقت است که اینجا ایستاده اید بچه ها. کدام یک را می خواهید ؟ تصمیم تان را گرفته اید ؟» ما قیمت پرچم را پرسیدیم . یاسمن راست می گفت . خیلی گران بود . قیمت چند پرچم دیگر را هم پرسیدیم اما پولمان به هیچ کدام شان نمی رسید .یاسمن :«حیف شد . با این پول ما هیچی نمی توانیم بخریم ...» آرین:« ناراحت نباش.خدا خودش کمک مان می کند ». یاسمن :« چطوری ؟» ـ : « بلیت اتوبوس داریم ، می گذاریم روی پول مان .» ـ : « معلوم هست چه می گویی ، مگراین روی هم چقدر می شود؟» آرین :« آقا ،ما از طرف بچه های محله مان آمده ایم. خیلی هم گشته ایم وپاهای مان درد گرفته . بیایید روی من مثل یک آدم بزرگ حساب کنید . چانه بزنیم و شما تخفیف بدهید.» -نام: فردریک کانوته -سن: 32 سال -ملیت : فرانسه -باشگاه قبلی : تاتنهام -باشگاه فعلی : سویا

مجلات دوست کودکانمجله کودک 414صفحه 36