مجله کودک 416 صفحه 21

حکم کرد که اگر کسی واکسن نزند باید پنج تومان (که در آن زمان پول زیادی بود) به صندوق دولت جریمه بدهد. این کار هم فایده نداشت زیرا جهل مردم و نفوذ نداشت. زیرا جهل مردم و نفوذ افراد خرافاتی بسیار زیاد بود. در همان ایام، روزی مرد فقیری را به نزد امیرکبیر آوردند. فرزند این مرد از بیماری آبله مرده بود. امیر به جسد کودک نگاه کرد و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچه هایتان آبله کوب فرستادیم. مرد فقیر با اندوه گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبم شیطان زده می شود! امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حالا هم فرزندت را از دست داده ای و هم باید جریمه بدهی. مرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم . امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم دولت برنمی گردد. این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه بعد، بقالی را آوردند که فرزند او هم از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و شروع به گریستن کرد. پس از چندی اشکهایش را پاک کرد و گفت: ما مسئول جهل مردم هستیم اگر در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم رمال ها و خرافه نویس ها بساطشان را جمع می کنند و تمام ایرانی ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می گریم که چرا این مردم باید این قدر نادان باشند که در اثر نکوبیدن ابله، بمیرند. نعل کوبی یکی از شغل های مربوط به اسب است که از گذشته تا امروز وجود داشته است و. آهنگران مسئول ساخت ورقه فلزی به نام نعل و اتصال آن به کف پای اسب هستند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 416صفحه 21