و این جوری شد که اسپری و حشره کش جایشان را با هم عوض کردند.
صبح که شد پغور قاطی صبحانه را که خورد و لباسش را پوشید ونوبت پیش پیش شد . پغور قاطی رفت جلوی آینه و اسپری ، یعنی حشره کش را برداشت و پیس پیس، پیس پیس زد به سرتا پاش . بعد هم مثل همیشه آن را پرت کرد روی زمین و رفت . حشره کش که افتاد زمین تالاق صدا داد . دل اسپری هرّی ریخت پایین . اما حشره کش گفت:آخی ! بالاخره قولنجم شکست . مردم از بس یه جا وایسادم.
پغور قاطی رفت اداره ، پشت میزش نشست و مشغول کار شد . همکارش توی اتاق بود سرش را از روی پرونده ای که روی میزش بود بلند کرد و با دماغش هووف هووف چند تا نفس عمیق کشید. کناره های دماغش خط افتاد و پرّه های دماغش لرزید و گفت چه بوی بدی می آد اینجا! دارم خفه می شم .
پغور قاطی گفت : من که نمی شنوم لابد بوی خودته !
بعد غش غش خندید. همکار پغور قاطی ناراحت شد و گفت :«مواظب حرف زدنت باش پغورقاطی ها!»
پغور قاطی دیگر چیزی نگفت . آبدار چی اداره چای آورد . آبدارچی چای همکار پغور قاطی را روی میز گذاشت و اینجا یه بویی می آد!
ادامه دارد
_______________________
نام : درخت زیرفون کامون
ویژگی کلی : ارتفاع تا 45 متر - برگها قلبی شکل
محل اصلی رشد: اروپا
مجلات دوست کودکانمجله کودک 425صفحه 16