مجله کودک 427 صفحه 16

پایین به بالا، چپ به راست، راست به چپ. در که تمام شد، آمد سراغ پنجره. قلممو را توی رنگ زد و کشید روی در؛ بالا به پایین، پایین به بالا، چپ به راست، راست به چپ. کارش که تمام شد با خوشحالی آمد توی خانه. قلممو و قوطی رنگ، یعنی شیشهی شامپو را انداخت یک گوشه و رفت حمام تا خودش را که فکر میکرد رنگی شده، بشوید. دوش را باز کرد و آب روی سر و بدنش ریخت. خیس که شد، شیشهی شامپو، یعنی قوطی رنگ را برداشت و ریخت روی سرش و موهایش را چنگ زد. چنگ زد و چنگ زد. رنگ بنفش تمام سر و صورتش را پر کرد. زیر دوش رفت و سر و صورتش را شست. دوباره روی سرش شامپو یعنی رنگ ریخت و چنگ زد. از آن جا که پغور قاطی هیچ وقت حوصلهی صابون زدن نداشت، همیشه بدنش را هم با شامپو میشست، قوطی شامپو یعنی رنگ را روی بدنش خالی کرد و لیف زد و لیف زد. بعد هم آب کشید و از حمام بیرون آمد. باران گرفته بود. پغور قاطی رفت پشت پنجره. دورتادور خانه را کف و حباب گرفته بود توی کوچه. پغور قاطی با تعجب گفت: «این دیگه چه جور بارونییه! از آسمان داره کف میباره!» (ادامه دارد) نمای پشت لاستیکهای رادیال (پهن)، میشلن، قاب جلوی سبک که کوچکترین لرزشی در هنگام حرکت ندارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 427صفحه 16