مجله کودک 468 صفحه 5

را قتلعام میکنند. آنان میگفتند از امام خواهش شود که این مسئله اجرا نگردد. مرحوم آیتالله طالقانی به مدرسه علوی که امام در آنجا مستقر بودند، تلفن زدند و تقاضا کردند که با حضرت امام صحبت کنند. در این مورد با امام صحبت کردند و مرتب از ایشان تقاضا کردند تا فرمان لغو خود را پس بگیرند. بعد آقای طالقانی با حضرت امام خداحافظی کردند و گوشی را گذاشتند و رفتند در گوشهای نشستند و شروع کردند به گریه کردن. افرادی که آنجا بودند تصور کردند که خدای نخواسته بین امام و آقای طالقانی درگیری لفظی ایجاد شده و امام مطلبی را به آقای طالقانی فرمودهاند که باعث ناراحتی ایشان شده است و به همین دلیل ایشان دارند گریه میکنند. از آقای طالقانی سؤال شد که ماجرا چه بود؟ مرحوم طالقانی گفتند: «هرچه من برای امام دلیل آوردم، امام نپذیرفتند و چون من قانع نمی شدم، حضرت امام فرمودند: «اگر نظر ولیعصر (عج) این باشد، شما چه میگویید؟» آیتالله طالقانی گفتند: «وقتی حضرت امام اینطور گفتند، من گفتم هر طور صلاح میدانید عمل بفرمایید.» بعداً همه متوجه شدند که رژیم شاه میخواست مردم را در خانهها نگه دارد و سپس به کمک حکومت نظامی، سران انقلاب را دستگیر کند و اعدام نماید و بدینوسیله انقلاب را خاموش کند. از نوعی دوچرخه که در سال 1887 میلادی ساخته شد، تصویری در دست است که براساس آن، سرنشینان با حرکت دسته دوچرخه به وسیله دست، آن را حرکت میدادند. از این مدل استقبال زیادی نشد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 468صفحه 5