مجله کودک 479 صفحه 16

محمدعلی دهقانی پادشاه خودخواه و پیرمرد شجاع قسمت دوم پادشاه خودخواه، که از این گفتگو سخت عصبانی شده بود، به راهش ادامه داد و در کوچه پسکوچههای آبادی گردشی کرد و خسته و گرسنه، در پشت زین اسب، شب را به صبح رساند. هیچکدام از مردم روستا به او اعتنایی نکردند. آنها سرشان به کار خودشان گرم بود و یا پادشاه را نمیدیدند، یا اگر میدیدند، اینطور نشان میدادند که او را ندیده یا نشناختهاند. خلاصه، نه یک نفر لقمهای نان و کاسهای آب به پادشاه داد و نه کسی او را برای استراحت به خانهاش دعوت کرد. حالا دیگر پادشاه ستمکار از خشم مثل مار به خودش میپیچید. در ونیز، گوندولا به عنوان تاکسی هم کار میکند. در مراسم عروسی نیز با تزیین گوندولا، عروس و داماد با این وسیله به خانه بخت میروند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 479صفحه 16