مجله کودک 482 صفحه 4

یک خاطره، هزار پند کسی به من چنین اجازهای نداده یکی از بستگان حضرت امام(س) در خاطرات خود نقل میکند؛ زمانی که امام در پاریس تشریف داشتند، بنده میخواستم به حضورشان برسم. یکی از بستگان نزدیک ایشان که با ما نسبت دارند، نامهای به من داد و گفت که نیاز مالی دارد. من گفتم: «نوع این نیازها زیاد است و فکر نمیکنم که امام قبول کنند. چون گرفتاری زیاد است و اگر امکانش باشد، باید به همه کمک کنند؛ و اگر من اسم شما را به طور خاص ببرم، فکر نمیکنم ایشان قبول کنند. دست کم، میدانم از بنده قبول نمیکنند.» ایشان گفت: «من کس دیگری را ندارم. حال که شما به پاریس میروید، این مطلب را خدمت آقا بگویید.» بنده در پاریس به خدمت امام مشرف شدم و نامه را درآوردم و گفتم: «آقا! مطلب نامه این است. اگر اجازه میدهید، نامه را بخوانم.» امام فرمودند: من این امکان را ندارم که به ایشان کمک کنم. چون هستند کسانی که مشابه ایشاناند. یا باید به همه آنها کمک بشود، یا اینکه سرباز لشگر «گراس دوچلند» آلمان- سال 1943 این سربازان نیروهای متعصب و وفادار به هیتلر، دیکتاتور آلمان را تشکیل میدادند. این نیروها به اختصار GD نامیده میشدند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 482صفحه 4