ابعاد عملی و جامعه ساز در عرفان امام (س)

ابعاد عملی جامعه‌ساز در عرفان امام(س)

‏ ‏

‏بسم‌الله الرحمن الرحیم‏

‏و به نستعین‏

‏ابعاد عملی جامعه‌ساز در عرفان امام(س)‏

‏«ولکل وجهة هو مولیها فأستبقوا الخیرات» (سوره بقره آیۀ 148.)‏

‏«هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد پس بشتابید به خیرات».‏

‏آن پیر یگانه و مراد جانانه به لحاظ جوانب شخصیت بی‌همتای خود، ابعاد گوناگون داشت که عرفان جنبه‌ای از آن است و در این مقوله نیز دارای ابعاد بسیاری است که شناخت آنها مستلزم شناخت کلی از شاخصهای والای، منش فرازمند اوست، چرا که درک کلیت مقدمۀ درک جزئیات هر پدیده‌ای است و کلیتی از موجود در ذهن متبادر نشود، جزئیات که ملازم آن کلیت است ادراک نگردد.‏

‏و اما چگونه بحری در کوزه گنجد، و چگونه اوراق کتابی که عالم و آدم را در خویش جای دهد در پاره ورقی مندرج گردد. چرا که «وجود هر چه بسیطتر و به وحدت نزدیکتر باشد، کثرات را شاملتر و احاطه‌اش بر اشیای متضاد تمامتر خواهد بود.»‏‎[1]‎‏ و شناخت عارف کامل که مظهر تعیین مشیئت حق باشد و به تحقیق و کما هو حقه در لفظ و کلام، جایگیر نیست، «زیرا عبارتها کوتاه است و اشارتها ناتوان و بیانها نارسا است»‏‎[2]‎‏.‏

‏یک دهان خواهم به پهنای فلک ‏

‏تا بگویم شرح آن رشک ملک‏‎[3]‎

‏لکن بهره‌گیری از هر عظمتی بقدر استطاعت پسندیدۀ اهل نظر است که: ‏

‏«ما لا یدرک کله لایترک کله».‏

‏آب دریا را اگر نتوان کشید ‏

‏هم بقدر تشنگی باید چشید‏‎[4]‎

‏و خود حکایتی محیرالعقول است که هر چه از این دریا بنوشی که تخفیف عطش را باعث شود، تشنگی مضاعف را سبب گردد. ‏


حضورج. 1صفحه 220
‏که این خود، نشان جاذبۀ آن نور کامل در شب ظلمانی است که سالک را نشانۀ جستجو است و بارقه‌ای از جلوه‏‏‌‏‏های جمال که عاشق شیدا را به صدگونه شیداتر می‌سازد.‏

‏باز گردیم به جرعه‌نوشی از مینای مستی ‌بخش عرفان عملی امام(س) و نقشی از مباحث کلی در این باب. که البته بررسی تحلیلی پیرامون جنبه‏‏‌‏‏های متفاوت آن فرصتها می‌طلبد به امید آنکه به یاری حق با استفاده از هر فرصتی، بخشی در حد توان نمایانده شود.‏

‏اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند، بیفشاند به مستی از رخ او پرده برگیرم‏‎[5]‎‏.‏

‏آن وجودی که مقدر است حجت خدا را به عیان در هر عصر و زمانی بر خلق پدیدار سازد باید که فطرت خود را از آلایشها منزه دارد و طی طریق به سنت انبیای عظام بالاخص ذات مقدس نبی اکرم ـ صلی‌الله علیه و آله ـ نماید: «هر سالکی را باید که حال در او پیدا شود، ولیکن باید که در حال نماند و از این مقام ترقی کند به مقام حکمت الهی و دائم از حق طلب کند.»‏‎[6]‎

‏حضرت امام(س) پیوسته در طلب بود و در راه وصول به وَجنات حق به شیوۀ اهل نظر عمری در سعی و تلاش سپری کرد و آنچنان که از تاریخ مراحل عمر آن حضرت مستفاد می‌گردد، دقیقه‌ای از کشف دقایق علم و معرفت فروگذار نکرد تا عشق روی نمود و افراط عشق او را به درک مسئولیتی عظیم متوجه ساخت و عشق به انسان پس از وصول به محبت و عشق حق تعالی به آن وجود پاک محول گردید، که: «طلب از مطلوب خیزد نه از طالب»‏‎[7]‎‏ و پس از آنکه مطلوب عالم امکان او را به راهبری خلق اشارت کرد از سر جان برخاست و راست قامت و آراسته بلایا را به جان خریدار شد که: «در جهان، حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصد و ارزشمندی و علو رتبۀ آن است»‏‎[8]‎

‏پس، نگریستن و والانگریستن به مصایب انسان و جستجوی راه نجات دستمایه‌ای شد که برخیزد و چراغ برگیرد و راه از چاه بنماید که تجلی حق در آیینۀ ذات او، به طور طبیعی عرصه بروز و ظهور و دلالت به عوالم نجات انسان را ممکن ساخت زیرا: «هر چیز که تجلی حق در آینۀ ذات او تمامتر باشد، دلالتش به عالم غیب بیشتر خواهد بود»‏‎[9]‎

‏پس بدین‌گونه علم نظری میدان عمل یافت و اهل ایمان را در زندگی مادی راهی فراپیش آورد که نیتجۀ آن تأمین زمینۀ مناسب برای راهیابی به زندگی معنوی باشد و دلیل عالم غیب گردد.‏

‏این است که عرفان امام از بـُعد نظری، ابعاد عملی می‌یابد و سیر و سلوک در عوالم و ملکوت سبب می‌شود که از افلاک به خاک بازگردد و دارندگان ایمان را از قیود غیرالهی ‏


حضورج. 1صفحه 221
‏برهاند و به قوانین الهی بازگرداند و بیراهه رفتگان را به راه آرد تا بتوان با تبلور اسلام ناب محمدی عرصۀ زندگی خاکی و سکوی پرواز را برای جهش به معارج معنوی آماده ساخت.‏

‏برای رسیدن بدین منظور، به قدرت نیاز بود زیرا که قدرت وسیله‌ای برای تثبیت حقانیت و استقرار نظام حق است و تنها قدرتی که می‌تواند حقانیت حق را در عوالم انسانی تحقق بخشد، قدرتی است که سررشته‌اش به ذات حق منتهی شود که کامل و بی‌واسطه است زیرا: «قدرت از امهات صفات الهی است و یکی از ائمۀ سبعه است که آنها عبارتند از، حیات و علم و اراده و قدرت و سمع و بصر و تکلم... و قدرت در اصطلاح حکیم عبارت از آن است که فاعلی ذاتاً به گونه‌ای باشد که اگر خواست انجام دهد و اگر نخواست انجام ندهد»‏‎[10]‎

‏چنین است که آن عارف کامل هیمنۀ جبروت، برگرفته از وصول به مدارج کمال را به زندگی سرزمینهای اسلامی جاری کرد و عشق را از اعلا مرتبۀ امکان در عالم خاک ساری نمود تا زندگی راه فطرت را جستجو کند و مایۀ حیات اصیل انسانی در نظام اجتماعی شکل گیرد و تبعات ایمان در زوایای ارتباطهای مادی متجلی گردد و آدمی حد خود را بشناسد و جوهر خود را دریابد که آدم تجلیگاه، قدرت حق است: «و وجود عالم بی‌آدم جسدی بود بی‌روح و جامی بی‌راح و آیینه‌ای صیقل ناکرده و آدم عین جلای مرآت عالم است».‏‎[11]‎

‏فی الجمله، در این فصل، جلوه‌ای از جلوات شیدایی و کمال آن پیر کامل نمایانده شد که میل به یاری خلق عالم و مجری داشتن عشق برخاستۀ از توجه به جمال مطلق بر انسان و تسلط هیمنۀ عشق بر سرنوشت جامعه از بسیاری محبت که آن پیر داشت به سالکان و مریدان خویش که: «حصول هیمان از افراط عشق است و عشق افراط محبت و محبت اصل ایجاد عالم و حصول محبت از تجلیاتی که وارده است از حضرت جمال حق».‏‎[12]‎

‏پس عارف کامل با نیروی عشق، خیرخواه بندگان حق است و پدری دلسوز و رافع ستم از فرزندان که سعی خود را به کار می‌گیرد تا از محبت متقابل فرزندان در جهت براندازی ‏


حضورج. 1صفحه 222
‏ظلم و استقرار حکومت عدل بهره گیرد و برنامۀ زندگی را بر اساس فطرت انسان و اوامر حضرت پروردگار چنان پی‌ریزی نماید که مایۀ آرامش و راحت جسم و جان زمینه‌ساز حرکت به سوی الله باشد.‏

‏مروی کنیم بر سیر تحول و تکامل که با واسطۀ آن پیر یگانه در نظام زندگانی ملتی پدید آمده و با جریان طبیعی حیات پیوند دارد.‏

‏«کارانۀ عشق در سیر تحول و تکامل» حضرت امام خمینی ـ رضوان‌الله تعالی علیه ـ با سیرۀ علمی و عملی خود از آغاز اذهان عوام و خواص را به تربیت نفس و تفکر و تأمل در سرنوشت جامعه متوجه ساخت و در جریان زندگانی مبارزاتی خویش مستقیم و غیرمستقیم راههای حرکت به سوی اخلاق در زندگی را آموزش داد با روش مستقیم یعنی سخنرانیها و نوشته‏‏‌‏‏های عمیق، مسلمانان بخصوص شیعیان را به تفکر واداشت تا بدانند که در کجای جهان و در کدام نقطۀ هستی ایستاده‌اند، دردها کدامند و درمانها را در کدام قاموس باید جست؟‏

‏و با استفاده از روش غیرمستقیم، استقامت، شجاعت و شکست مرگ را در برابر ارادۀ انسان، آموزش داد.‏

‏عشق به کمال مطلق که پوچی و گذرایی زندگی مادی را می‌نمایاند و اسباب مادی را تنها وسیله‌ای برای راهیابی به شارع مستقیم به کار می‌گیرد، بتدریج در اذهان پدید آمد و سرگردانیها و بهت و حیرتهای ملت مظلومی که زیر بار تحقیر سر فرو کرده بود در برخورد با ارادۀ آهنین مردی از تبار عشق و سردار عاشقان راه به گسترۀ محبت آورد و رفته رفته در ذهنیت کل جامعه، به سوی عاشقی گرایید تا آنجا که همگان آن پیر روشن ضمیر را اسوۀ خود یافتند و فرمانش را به جان و دل خریدار آمدند.‏

‏در طی مراحل از خویش به خویش و از صورت به معنی و از ماده به ماوراء، آموزشهای این معلم دین سرمشق جماعت شد.‏

‏ابتدا در پذیرش ستم نفس سرکش جولانی یافت تا از چشمه‏‏‌‏‏های آلودۀ شهوات سیراب شود و این مرحلۀ تحقیر مقام والای انسانی بی‌نفس گرم پیر، سرمای یأس بر جانها مستولی ساخت و نیاز به بیدارگر را در ضمیر پنهان شعله‌ور ساخت.‏

‏سپس ندایی در سکوت مرگبار رعشه‌ای بیدار کننده را در پی ‌آورد و همگان سر برآوردند و نگاههای مضطرب و ملتهب خود را به نور جمال منجی الهی خود جلا دادند، دوران خودسازی فرا رسید، آموزش صبر و انتظار، تحمل صیقل دهنده آماده شدن برای انفجاری عظیم کار خود را کرد.‏

‏آنگاه نوبت آزمایش در دورانهای و مراحل مختلف پدید آمد، عشق به صفای زندگی و جاذبۀ حقیقت هستی به جای خون در رگها جهید و سودای فراگیر شیدایی کارآمد شد.‏


حضورج. 1صفحه 223
‏ما زادۀ عشقیم و پسر خواندۀ جامیم‏

‏در مستی و جان بازی دلدار تمامیم ‏‎[13]‎

‏و کلام خدا در جانهای شیفتگان روی نمود که: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه».‏‎[14]‎‏ ای انسان البته با هر رنج و مشقت در راه رسیدن به خدا بکوش عاقبت به ملاقات پروردگارت نائل خواهی شد.‏

‏دریای متلاطم آدمیان به تموج در آمد، عشق کارها نمودار ساخت، سرها به پای معشوق حقیقی قربان شد، «عشق از اول سرکش و خونی بود» شعار به عمل و شوق به مشاهده انجامید و شهود جمال حق روی نمود، آغاز به انجامی هستی‌آفرین کشید، لاله‏‏‌‏‏های جنون ملکوتی در پیشگاه حضرت ربوبی روییدن گرفت و جوانه‏‏‌‏‏های شیدایی سر زد و شکوفه‏‏‌‏‏های عطرآگین درخت دوستی پدید آمد.‏

‏«بعضی را مطلوب طالب پیش آمد و بعضی را به وقت کمرگ مطلوب روی نمود و بعضی هم در آن طلب مردند، در هوس این در طلب مردن کاری بزرگ است».‏‎[15]‎

‏این که گفته شد، شبنمی از رخسار گلزار دوست و دیداری از بیکرانگی جلوه‏‏‌‏‏های جمال اوست فصولی مشبع و جامع باید که شرح داده شود تا خطی از چهرۀ رخشان او شاید که نمودار گردد. و این فصلها که مجالی دیگر و فرصتی در خور می‌طلبد، بعضی به شرح ذیل، فهرست‌وار می‌آید:‏

‏1ـ نوآوری در دیدگاههای جامعه‌شناسانه ‏

‏2ـ توجه انسان به کاربرد اندیشه‏

‏3ـ انسان‌سازی در عرفان عملی‏

‏4ـ جلوه و شهود در عالم صورت و معنی‏

‏5ـ عوالم چندگانه در قاموس عشق‏

‏6ـ حجابها و حجاب درها‏

‏7ـ کار مایۀ عشق در تمیز نیک و بد‏

‏واین همه از زاویۀ دید امام راحل جامعیتی در عالم جمع‌الجمع دارد تا به یاری حضرت پروردگار توفیق پرداختن به هر یک دست دهد.‏

حبیب‌الله قلیش لی

    5 / 1 / 70

خوانسار    

پاورقی:

‎ ‎

حضورج. 1صفحه 224

  • و 2ـ شرح دعای سحر امام(س)
  • و 4- مثنوی مولوی
  • ـ بادۀ عشق، اشعار عارفانۀ امام(س)
  • ـ رسائل ابن عربی
  • - عین القضات
  • ـ وصیتنامۀ سیاسی، الهی امام(س)
  • ـ شرح دعای سحر امام(س)
  • ـ شرح دعای سحر امام(س)
  • ـ نقش الفصوص ابن عربی
  • ـ نقش الفصوص ابن عربی
  • ـ بادۀ عشق، اشعار عارفانۀ امام(س)
  • ـ سورۀ انشقاق، آیۀ 6
  • ـ از سخنان شمس تبریزی