ابعاد عملی جامعهساز در عرفان امام(س)
بسمالله الرحمن الرحیم
و به نستعین
ابعاد عملی جامعهساز در عرفان امام(س)
«ولکل وجهة هو مولیها فأستبقوا الخیرات» (سوره بقره آیۀ 148.)
«هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد پس بشتابید به خیرات».
آن پیر یگانه و مراد جانانه به لحاظ جوانب شخصیت بیهمتای خود، ابعاد گوناگون داشت که عرفان جنبهای از آن است و در این مقوله نیز دارای ابعاد بسیاری است که شناخت آنها مستلزم شناخت کلی از شاخصهای والای، منش فرازمند اوست، چرا که درک کلیت مقدمۀ درک جزئیات هر پدیدهای است و کلیتی از موجود در ذهن متبادر نشود، جزئیات که ملازم آن کلیت است ادراک نگردد.
و اما چگونه بحری در کوزه گنجد، و چگونه اوراق کتابی که عالم و آدم را در خویش جای دهد در پاره ورقی مندرج گردد. چرا که «وجود هر چه بسیطتر و به وحدت نزدیکتر باشد، کثرات را شاملتر و احاطهاش بر اشیای متضاد تمامتر خواهد بود.» و شناخت عارف کامل که مظهر تعیین مشیئت حق باشد و به تحقیق و کما هو حقه در لفظ و کلام، جایگیر نیست، «زیرا عبارتها کوتاه است و اشارتها ناتوان و بیانها نارسا است».
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم شرح آن رشک ملک
لکن بهرهگیری از هر عظمتی بقدر استطاعت پسندیدۀ اهل نظر است که:
«ما لا یدرک کله لایترک کله».
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم بقدر تشنگی باید چشید
و خود حکایتی محیرالعقول است که هر چه از این دریا بنوشی که تخفیف عطش را باعث شود، تشنگی مضاعف را سبب گردد.
حضورج. 1صفحه 220
که این خود، نشان جاذبۀ آن نور کامل در شب ظلمانی است که سالک را نشانۀ جستجو است و بارقهای از جلوههای جمال که عاشق شیدا را به صدگونه شیداتر میسازد.
باز گردیم به جرعهنوشی از مینای مستی بخش عرفان عملی امام(س) و نقشی از مباحث کلی در این باب. که البته بررسی تحلیلی پیرامون جنبههای متفاوت آن فرصتها میطلبد به امید آنکه به یاری حق با استفاده از هر فرصتی، بخشی در حد توان نمایانده شود.
اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند، بیفشاند به مستی از رخ او پرده برگیرم.
آن وجودی که مقدر است حجت خدا را به عیان در هر عصر و زمانی بر خلق پدیدار سازد باید که فطرت خود را از آلایشها منزه دارد و طی طریق به سنت انبیای عظام بالاخص ذات مقدس نبی اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ نماید: «هر سالکی را باید که حال در او پیدا شود، ولیکن باید که در حال نماند و از این مقام ترقی کند به مقام حکمت الهی و دائم از حق طلب کند.»
حضرت امام(س) پیوسته در طلب بود و در راه وصول به وَجنات حق به شیوۀ اهل نظر عمری در سعی و تلاش سپری کرد و آنچنان که از تاریخ مراحل عمر آن حضرت مستفاد میگردد، دقیقهای از کشف دقایق علم و معرفت فروگذار نکرد تا عشق روی نمود و افراط عشق او را به درک مسئولیتی عظیم متوجه ساخت و عشق به انسان پس از وصول به محبت و عشق حق تعالی به آن وجود پاک محول گردید، که: «طلب از مطلوب خیزد نه از طالب» و پس از آنکه مطلوب عالم امکان او را به راهبری خلق اشارت کرد از سر جان برخاست و راست قامت و آراسته بلایا را به جان خریدار شد که: «در جهان، حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصد و ارزشمندی و علو رتبۀ آن است»
پس، نگریستن و والانگریستن به مصایب انسان و جستجوی راه نجات دستمایهای شد که برخیزد و چراغ برگیرد و راه از چاه بنماید که تجلی حق در آیینۀ ذات او، به طور طبیعی عرصه بروز و ظهور و دلالت به عوالم نجات انسان را ممکن ساخت زیرا: «هر چیز که تجلی حق در آینۀ ذات او تمامتر باشد، دلالتش به عالم غیب بیشتر خواهد بود»
پس بدینگونه علم نظری میدان عمل یافت و اهل ایمان را در زندگی مادی راهی فراپیش آورد که نیتجۀ آن تأمین زمینۀ مناسب برای راهیابی به زندگی معنوی باشد و دلیل عالم غیب گردد.
این است که عرفان امام از بـُعد نظری، ابعاد عملی مییابد و سیر و سلوک در عوالم و ملکوت سبب میشود که از افلاک به خاک بازگردد و دارندگان ایمان را از قیود غیرالهی
حضورج. 1صفحه 221
برهاند و به قوانین الهی بازگرداند و بیراهه رفتگان را به راه آرد تا بتوان با تبلور اسلام ناب محمدی عرصۀ زندگی خاکی و سکوی پرواز را برای جهش به معارج معنوی آماده ساخت.
برای رسیدن بدین منظور، به قدرت نیاز بود زیرا که قدرت وسیلهای برای تثبیت حقانیت و استقرار نظام حق است و تنها قدرتی که میتواند حقانیت حق را در عوالم انسانی تحقق بخشد، قدرتی است که سررشتهاش به ذات حق منتهی شود که کامل و بیواسطه است زیرا: «قدرت از امهات صفات الهی است و یکی از ائمۀ سبعه است که آنها عبارتند از، حیات و علم و اراده و قدرت و سمع و بصر و تکلم... و قدرت در اصطلاح حکیم عبارت از آن است که فاعلی ذاتاً به گونهای باشد که اگر خواست انجام دهد و اگر نخواست انجام ندهد»
چنین است که آن عارف کامل هیمنۀ جبروت، برگرفته از وصول به مدارج کمال را به زندگی سرزمینهای اسلامی جاری کرد و عشق را از اعلا مرتبۀ امکان در عالم خاک ساری نمود تا زندگی راه فطرت را جستجو کند و مایۀ حیات اصیل انسانی در نظام اجتماعی شکل گیرد و تبعات ایمان در زوایای ارتباطهای مادی متجلی گردد و آدمی حد خود را بشناسد و جوهر خود را دریابد که آدم تجلیگاه، قدرت حق است: «و وجود عالم بیآدم جسدی بود بیروح و جامی بیراح و آیینهای صیقل ناکرده و آدم عین جلای مرآت عالم است».
فی الجمله، در این فصل، جلوهای از جلوات شیدایی و کمال آن پیر کامل نمایانده شد که میل به یاری خلق عالم و مجری داشتن عشق برخاستۀ از توجه به جمال مطلق بر انسان و تسلط هیمنۀ عشق بر سرنوشت جامعه از بسیاری محبت که آن پیر داشت به سالکان و مریدان خویش که: «حصول هیمان از افراط عشق است و عشق افراط محبت و محبت اصل ایجاد عالم و حصول محبت از تجلیاتی که وارده است از حضرت جمال حق».
پس عارف کامل با نیروی عشق، خیرخواه بندگان حق است و پدری دلسوز و رافع ستم از فرزندان که سعی خود را به کار میگیرد تا از محبت متقابل فرزندان در جهت براندازی
حضورج. 1صفحه 222
ظلم و استقرار حکومت عدل بهره گیرد و برنامۀ زندگی را بر اساس فطرت انسان و اوامر حضرت پروردگار چنان پیریزی نماید که مایۀ آرامش و راحت جسم و جان زمینهساز حرکت به سوی الله باشد.
مروی کنیم بر سیر تحول و تکامل که با واسطۀ آن پیر یگانه در نظام زندگانی ملتی پدید آمده و با جریان طبیعی حیات پیوند دارد.
«کارانۀ عشق در سیر تحول و تکامل» حضرت امام خمینی ـ رضوانالله تعالی علیه ـ با سیرۀ علمی و عملی خود از آغاز اذهان عوام و خواص را به تربیت نفس و تفکر و تأمل در سرنوشت جامعه متوجه ساخت و در جریان زندگانی مبارزاتی خویش مستقیم و غیرمستقیم راههای حرکت به سوی اخلاق در زندگی را آموزش داد با روش مستقیم یعنی سخنرانیها و نوشتههای عمیق، مسلمانان بخصوص شیعیان را به تفکر واداشت تا بدانند که در کجای جهان و در کدام نقطۀ هستی ایستادهاند، دردها کدامند و درمانها را در کدام قاموس باید جست؟
و با استفاده از روش غیرمستقیم، استقامت، شجاعت و شکست مرگ را در برابر ارادۀ انسان، آموزش داد.
عشق به کمال مطلق که پوچی و گذرایی زندگی مادی را مینمایاند و اسباب مادی را تنها وسیلهای برای راهیابی به شارع مستقیم به کار میگیرد، بتدریج در اذهان پدید آمد و سرگردانیها و بهت و حیرتهای ملت مظلومی که زیر بار تحقیر سر فرو کرده بود در برخورد با ارادۀ آهنین مردی از تبار عشق و سردار عاشقان راه به گسترۀ محبت آورد و رفته رفته در ذهنیت کل جامعه، به سوی عاشقی گرایید تا آنجا که همگان آن پیر روشن ضمیر را اسوۀ خود یافتند و فرمانش را به جان و دل خریدار آمدند.
در طی مراحل از خویش به خویش و از صورت به معنی و از ماده به ماوراء، آموزشهای این معلم دین سرمشق جماعت شد.
ابتدا در پذیرش ستم نفس سرکش جولانی یافت تا از چشمههای آلودۀ شهوات سیراب شود و این مرحلۀ تحقیر مقام والای انسانی بینفس گرم پیر، سرمای یأس بر جانها مستولی ساخت و نیاز به بیدارگر را در ضمیر پنهان شعلهور ساخت.
سپس ندایی در سکوت مرگبار رعشهای بیدار کننده را در پی آورد و همگان سر برآوردند و نگاههای مضطرب و ملتهب خود را به نور جمال منجی الهی خود جلا دادند، دوران خودسازی فرا رسید، آموزش صبر و انتظار، تحمل صیقل دهنده آماده شدن برای انفجاری عظیم کار خود را کرد.
آنگاه نوبت آزمایش در دورانهای و مراحل مختلف پدید آمد، عشق به صفای زندگی و جاذبۀ حقیقت هستی به جای خون در رگها جهید و سودای فراگیر شیدایی کارآمد شد.
حضورج. 1صفحه 223
ما زادۀ عشقیم و پسر خواندۀ جامیم
در مستی و جان بازی دلدار تمامیم
و کلام خدا در جانهای شیفتگان روی نمود که: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه». ای انسان البته با هر رنج و مشقت در راه رسیدن به خدا بکوش عاقبت به ملاقات پروردگارت نائل خواهی شد.
دریای متلاطم آدمیان به تموج در آمد، عشق کارها نمودار ساخت، سرها به پای معشوق حقیقی قربان شد، «عشق از اول سرکش و خونی بود» شعار به عمل و شوق به مشاهده انجامید و شهود جمال حق روی نمود، آغاز به انجامی هستیآفرین کشید، لالههای جنون ملکوتی در پیشگاه حضرت ربوبی روییدن گرفت و جوانههای شیدایی سر زد و شکوفههای عطرآگین درخت دوستی پدید آمد.
«بعضی را مطلوب طالب پیش آمد و بعضی را به وقت کمرگ مطلوب روی نمود و بعضی هم در آن طلب مردند، در هوس این در طلب مردن کاری بزرگ است».
این که گفته شد، شبنمی از رخسار گلزار دوست و دیداری از بیکرانگی جلوههای جمال اوست فصولی مشبع و جامع باید که شرح داده شود تا خطی از چهرۀ رخشان او شاید که نمودار گردد. و این فصلها که مجالی دیگر و فرصتی در خور میطلبد، بعضی به شرح ذیل، فهرستوار میآید:
1ـ نوآوری در دیدگاههای جامعهشناسانه
2ـ توجه انسان به کاربرد اندیشه
3ـ انسانسازی در عرفان عملی
4ـ جلوه و شهود در عالم صورت و معنی
5ـ عوالم چندگانه در قاموس عشق
6ـ حجابها و حجاب درها
7ـ کار مایۀ عشق در تمیز نیک و بد
واین همه از زاویۀ دید امام راحل جامعیتی در عالم جمعالجمع دارد تا به یاری حضرت پروردگار توفیق پرداختن به هر یک دست دهد.
حبیبالله قلیش لی
5 / 1 / 70
خوانسار
پاورقی:
حضورج. 1صفحه 224