حضورج. 1صفحه 56
بقیه مطالب از صفحه 4
آن روز، روز عزای بزرگ عالم اسلام شد. سوزش آن غم به ملت ایران منحصر نماند، در سراسر جهان، هر جا دل روشن و جان بیداری بود مصیبت زده شد، هر جا مسلمانی آگاه از انقلاب و مسائل آن بود خود را صاحب عزا شمرد پس در روی زمین جایی نماند که در آن دلهایی از این حادثۀ عظیم، از اندوه لبریز نشود و انسانهایی از این فقدان بیجبران، به عزا ننشینند.
و اما ایران یکسر عزاخانهای شد که در هر شهر و روستایش، شیون حسرتبار از یکایک خانهها سرریز شد و کوی و میدان و خیابان را پر کرد. هیچ کس نتوانست این جرعۀ درد را خاموش فرو برد، از دلاوران میدانهای نبرد تا مادران و پدرانی که غم شهادت جوانانشان نتوانسته بود گره عجز و اندوه بر جبینشان بیفکند، تا بزرگمردان عرصه علم و عرفان و سیاست و تا یکایک آحاد این ملت عظیمالقدر، همه و همه در این مصیبت عظمی زار زار گریستند یا صدا به فغان بلند کردند، یا بیصبرانه بر سر و سینه زدند.
مصیبت فقدان امام، همان به بزرگی امام بود. و جز خدا و اولیائش کیست که حد و مرز این عظمت را بشناسد؟ آنجا که دلهای بزرگ بیتاب میشوند آنجا که انسانهای بزرگ دست و پا گم میکنند، آنجا که صحنه، از بیقراری میلیونها انسان پر است کدام زبان و قلم است که بتواند نمایشگر و صحنهپرداز گردد؟ من که خود قطرۀ بیتابی در اقیانوس متلاطم آن روز، و آن روزها بودهام چگونه
حضورج. 1صفحه 57
خواهم توانست آن را شرح کنم...؟ و اما روی دیگر صحنه، یعنی فضای ملکوت جهان در آن روز، تنها برای اصحاب بصیرت و معرفت مشهود بوده است. شاید چشمهای نافذی که حجاب ملک را میگشایند و مرغ نگاه را تا ملکوت پرواز میدهند شگفتیهای بیشتر و صحنههای تماشاییتری را آن روز، در آن عاشورا خمینی، دیده باشند.
عروج نفس مطمئنهای را به قرارگاه لطف و رحمت خدا، صعود کلمۀ طیبه و نفس راضیه و مرضیهای را بسوی حق، رجوع جویباری را به دریا و وصال عاشقی را به معشوق، استقبال خیل عظیم شهدا، را از آن میهمان تازه وارد... فوز و فلاح جان مزکایی را که بر بال ملائک رحمت نشسته و شمیم حسنات بیشمارش مشام فرشتگان و خزنۀ بهشت نعیم حق را معطر ساخته، عمل صالحی را که ردایی از نور گشته و بر سراپای آن عبد صالح را که از نور گشته و بر پیکر ملکوتی آن روح مجرد پوشانیده شده و باران غفران و فضل خداوندی گشته و بر سراپای آن عبد صالح فرو ریخته، و دارالسلام ابدی شدی و آن مشتاق رضوان حق را در خود جای داده است.
افسوس که برای ما خاکیان از آن آیینهبندان جشن ملکوتی، بارقۀ تسلایی نمیدرخشید و جز اشک دیدگان نَمی بر آتش هجران آن قبلۀ دلها افشانده نمیشد. شور عزا در غم پدر مهربان، معلم دلسوز و مرشد حکیم و دیدهبان همیشه بیدار و طبیب درد و درمانشناس و سروش رحمت خدا بر امت و یادگار انبیا و اولیا در زمین اهل زمین را میگداخت و غمی بیتسلی بر آنان فرو میریخت.
زمان یگانۀ خود را از دست داد و زمین گوهری یکدانه را در خود گرفت. پرچمدار بزرگ اسلام پس از عمری مبارک که در راه اعتلای اسلام سپری شده بود دنیا را وداع کرد و قطب عالم امکان و ولیالله الاعظم ارواحنا فداه در مصیبت خلیفه خود سوگوار شد.
اکنون یک سال از آن روزهای مالامال درد و رنج، میگذرد سالی که در آن، یاد و حضور امام، لحظهای ملت ما را ترک نگفته و زنده و برجسته و درخشان در ذهن و زندگی آنان و دیگر مسلمانان و مستضعفان در سراسر جهان بر جا مانده است. آنچه پس از حیات پربرکت امام و در این یکسال برای ما و همۀ دلسوزان امت اسلام بیشترین اهمیت را داشته، میراث عظیم و تاریخی و بینظیر او: جمهوری اسلامی، و سلامت و توان و شتاب و جهتگیری صحیح آن در راه و خط امام بوده است.
این همان چیزی است که در دوران زندگی آن بزرگوار نیز مسألۀ اول برای ملت ایران و دوستان آن در سراسر جهان؛ بلکه برای هر مسلمانی به حساب میآمده که به مجد و عظمت اسلام دل بسته بوده است، و حق نیز همین است.
حضورج. 1صفحه 58