مردی از معراج

«مردی از معراج»

‏ ‏

 عبدالرضا رضایی‌نیا

‏مردی آرام از کنار ما گذشت‏

‏از پریشانخانۀ دنیا گذشت‏

‏مردی از توفان که در جزر سکوت‏

‏با هزاران موج از دریا گذشت‏

‏مردی از جنس ملایک جنس نور‏

‏از کبود آباد این صحرا گذشت‏

‏روزی از آن سوی تنهایی رسید‏

‏یک شب از هفت آسمان اما گذشت‏

‏چشمهایش روشن از توحید بود‏

‏او که با نجوای «اعطینا» گذشت‏

‏آن شب آرام و صبور و دردمند‏

‏چون نسیمی از سر گلها گذشت‏

‏شادیش را بین ما تقسیم کرد‏

‏با هزاران زخم از اینجا گذشت‏

‏در لطیف سینه جایش می‌دهیم‏

‏آفتابی را که بارانزا گذشت‏

‎ ‎

حضورج. 2صفحه 250