راز اشراق

«راز اشراق»

‏ ‏

 اعظم‌السادات میر سلیمی

‏زمان به حرکت دستان تو ارادت داشت‏

‏زمین به تابش اشراقی تو عادت داشت‏

‏کدام حکمت نورانی از تو ساطع بود‏

‏که آسمان به نگاه دلت ارادت داشت‏

‏فضای قلب تو بود و هزار غنچۀ سرخ‏

‏کدام دشت به اندازۀ تو وسعت داشت ‏

‏قسم به آیۀ چشمت که راز اشراق است‏

‏برای درک تو باید چو عشق جرأت داشت‏

‏چگونه کشف کنیم آن سوی وجود تو را ‏

‏که ارتباط به آن سوی بی‌نهایت داشت ‏

‏به زیر سایۀ دست تو کاروان شهود‏

‏نشسته بود و دمی قصد استراحت داشت، ‏

‏که مرغ روی تو ناگاه از قفس پر زد‏

‏به آن دیار که روز اول اقامت داشت‏

‎ ‎

حضورج. 2صفحه 249