از مقام عشق

از مقام عشق

‏ای جهان گفت‌ها ‏

‏در یک گفت تو ‏

‏من اینجا یاد تو را ‏

‏آذین جان بسته‌ام ‏

‏و ماه را ‏

‏گواه ‏

‏می‌گیرم‏

‏که آههایم را ‏

‏و شروه‌هایم را ‏

‏تنها او شمرده است ‏

‏تنها او پی برده است. ‏

‏ای نازنین عاشقان جهان‏

‏پرندی که از یاد تو ‏

‏به دل بافته‌ام ‏

‏ساروجی است ‏

‏که توفان هم ‏

‏از او پناه می‌گیرد. ‏

‏ای ستاره‌ها بگویید‏

‏که من هنوز ‏

‏درک او را ‏

‏سرگردانی می‌کنم. ‏

‏اما از تلاوت هر روزۀ نامش ‏

‏به مقامی از گریه ملکوتی رسیده‌ام ‏

‏که دلم‏

‏ کلیددار امین گریه‌های عاشقان ‏

‏شده است. ‏

‏چرا شهادت نمی‌دهی ‏


حضورج. 3صفحه 144
‏ ای نسیم در گشت ‏

‏ای شال درهم پیچیده در یال کوهها ‏

‏تو که بارها ‏

‏عطر روشن‌ گریه‌ها را ‏

‏بر کتف خویش برده‌ای! ‏

‏با اینهمه احوال اما‏

‏تا یاد تو‏

‏هموارۀ این جان است ‏

‏مرتبه به مرتبه مقام می‌گیرم. ‏

□ مجید زمانی اصل 

‎ ‎

حضورج. 3صفحه 145