● دو غزل از حضرت امام «س»
خرقهء شرک
خار راه منی ای شیخ ز گلزار برو
از سر راه من ای رند تبهکار برو
تو و ارشاد من ای مرشد بیرشد و تباه
از بر روی من ای صوفی غدار برو
ای گرفتار هواهای خود ای دیرنشین
از صف شیفتگان رخ دلدار برو
ای قلندرمنش ای بوق به کف خرقه به دوش
خرقۀ شرک تهی کرده و بگذار برو
خانۀ کعبه که اکنون تو شدی از این دار برو
زین کلیسای که در خدمت جباران است
عیسی مریم از آن خود شده بیزار برو
ای قلم بر کف نقاد تبهکار پلید
بنه این خامه و مخلوق میازار برو
محرم عشق
غزل منتشر نشده
وه! چه افراشته شد، در دو جهان پرچم عشق
آدم و جن و مَلَک، مانده به پیچ و خم عشق
عرشیان، ناله و فریادکنان در ره یار
قدسیان، بر سر و بر سینه زنان از غم عشق
عاشقان از در و دیوار، هجوم آوردند
طُرفه سرّی است هویدا ز دژ محکم عشق
ریزهخوارانِ درِ میکده، شاداب شدند
جلوهگاهی است ز رندان، به در حاتم عشق
غم مخور ای بت دیوانه که راهت ندهند
پیش سالک نبود فرق، ز بیش و کم عشق
به حریفان ستم پیشه، پیامم برسان
چون من مست، نباشد دگری محرم عشق