مجله کودک 490 صفحه 33

زلزله نبود. مامان جان ملوکم بود که اول صبح آمده بود با ملاقه ایستاده بود بالاسر باباجان حشمتم. «حشمت! حشمت! پاشو تا اون روی سگم بالا نیومده. امروز اگه یه کار درست و حسابی دست و پا کردی که کردی، وگرنه پاتو توی این خونه نمیگذاری!» باباجانم که تو رختخوابش نشسته بود و داشت فکرهای قلمبه سلمبه میکرد، گفت: «تاج ملوک جان، کله سحر کار کجا بود آخه؟ من تو این تهران بزرگ شدم، این جا کسی پیش از ظهر از جاش تکون نمیخوره.» مامان ملوکم گفت: «پس کی بود اسیر و ابیرمون کرد برداشت آورد تهران؟ من بودم میگفتم تو تهران پول همینجور مثل ریگ بیابون ریخته رو زمین یا تو؟» باباجانم گفت: «تاج ملوک خانم، تازه یه ماه هم نیست اومدیم تهران. کار هست مثل باقلوا... تو یک هفته به من مُهلت بده آخه...» مامان ملوکم گفت: «مُهلت پُهلت بیمهلت! همین که گفتم. کار گیر نیاوردی پاتو از در نمیگذاری تو خونهی حشمت!» و در را کوبید و رفت بیرون. مسعود رحمانی باباجان حشمتِ دانشمندِ من بادام برزیلی بادام برزیلی که به بادام «پارا» هم شناخته میشود از جنگلهای آمازون برزیل بهدست میآید. این گونه از بادام دارای مقدار زیادی ماده «سلنیوم» است. سلنیوم ماده معدنی است که برای تقویت دستگاه دفاعی بدن و جلوگیری از عفونت موثر است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 490صفحه 33