مقدمه مولف

‏بی تردید نقل خاطرات گذشته آموزنده است و راهگشا، مخصوصا خاطرات مربوط به ‏‎ ‎‏مبارزه با ظلم و طاغوت و خاطرات راجع به دوران جبهه و جنگ تحمیلی، چون ‏‎ ‎‏خاطرات این دو مقطع مکمل همدیگرند: مـبارزه با ظلم طاغوت و تلاش برای ‏‎ ‎‏سرنگونی آن، زمینه را برای برقراری حکومت عدل اسلامی هموار می کند و مبارزه با‏‎ ‎‏متجاوز و دفاع از تمامیت ارضی و نوامیس مردم موجب بقای حکومت اسلامی ‏‎ ‎‏می‌شود.‏

‏برخی از دوستان بیان خاطرات ‌دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی را خواستار شدند، ‏‎ ‎‏اگرچه خاطرات بنده نسبت به خاطرات برخی از مبارزین قابل نقل نبود، اما در عین ‏‎ ‎‏حال به نظر رسید شاید تا حدی موثر باشد و راه را برای نقل خاطرات مبارزین پرتلاش ‏‎ ‎‏هموار نماید.‏

‏ولی با این همه از نقل خاطرات خودداری می کردم و علت استنکاف این بود که ‏‎ ‎‏خاطرات باید صادقانه و مطابق انچه اتفاق افتاده است نقل شود و بیان وقایع با این ‏‎ ‎‏خصوصیت موجب می شود نام برخی به بزرگی و برخی به ضعف و کوچکی گفته ‏‎ ‎‏شود، از بعضی افراد تمجید و از تعدادی دیگر انتقاد و مذمت شود، که این کار برای ‏‎ ‎‏بنده مشکل و شکننده بود و اگر می خواستم بعضی از وقایع را حذف کنم تا انتقاد و ‏‎ ‎‏مذمتی متوجه اشخاصی نشود، در این صورت هم خاطرات را باید به دیوار کوبید. با‏‎ ‎‏این همه بالاخره با اصرار بعضی از مسئولین امر و دوستان سابق با همه بی رغبتی قبول ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه ک
‏کردم که با توکل به خداوند بزرگ مختصری از خاطراتم را با حذف بعضی از مطالب ‏‎ ‎‏نقل کنم.‏

‏در اینجا لازم است قبل از بیان زمان ورودم به جمع مبارزین اولا یادی از مرحوم ‏‎ ‎‏پدرم ‏‏آیت الله سید نصرالله موسوی درچه ای‏‏ کرده و به روح او درود فرستاده و برایش ‏‎ ‎‏طلب مغفرت کنم که مشوق اولی من برای مبارزه او بود و تا زمانی که زنده بود ‏‎ ‎‏(برخلاف خیلی ها حتی بعضی از روحانیون که فرزندان خود را از مبارزه منع می کردند) ‏‎ ‎‏نه تنها یک لحظه هم مرا از مبارزه منع نکرد، بلکه به خاطر ذائقه تلخی که از جنایات و ‏‎ ‎‏مظالم ‏‏رضا شاه‏‏ و پسرش داشت، فرزندان و آشنایان را به مبارزه تشویق می کرد. ‏

‏ثانیا اشاره کنم که همه مبارزین از اقشار مختلف اعم از روحانی، اداری، بازاری و ‏‎ ‎‏دانشجو اذعان دارند که بعد از ‏‏امام خمینی‏‏ رهبر کبیر انقلاب، اولین مبارز و مدافع ‏‎ ‎‏مبارزین و سردمدار مبارزه ‏‏آیت الله منتظری ‏‏بود که اگر او را از تاریخ مبارزات و ‏‎ ‎‏مبارزین حذف یا کم رنگ کنیم، مبارزه ای نبوده و مبارزی وجود ندارد و شاید انقلابی ‏‎ ‎‏صورت نمی گرفت. ای کاش شخصیتی مبارز و انقلابی مثل آیت الله ‏‏هاشمی رفسنجانی‏‎ ‎‏که در مبارزه بی نظیر و زجر زیادی کشیده است، دست به قلم می شد و حقایق و ‏‎ ‎‏واقعیات را بازگو می کرد، او می داند که همه چیز مبارزه ‏‏آیت الله منتظری‏‏ بود، چرا که او ‏‎ ‎‏از نظر علم و تقوا و سیاست سرآمد همه و محبوب مردم و ‏‏مراجع تقلیدقم‏‏ و ‏‏نجف‏‎ ‎‏بود و لذا با صرف نظر از مسائلی که اواخر عمر ‏‏حضرت امام‏‏(س) اتفاق افتاد، من ‏‎ ‎‏نمی‌توانستم خاطرات خود را نقل کنم و مطالب مربوط به ‏‏آیت الله منتظری‏‏ را بیان نکنم.‏

‏آغاز ورود من به جمع مبارزین بر می گردد به زمان مرجعیت ‏‏آیت الله بروجردی‏‏ و ‏‎ ‎‏زمان صدارت ‏‏آیت الله کاشانی‏‏ و دکتر ‏‏مصدق‏‏ که مسائل سیاسی به گوشم می رسید و ‏‎ ‎‏عظمت و شخصیت ‏‏آیت الله کاشانی‏‏ و حق کشی هایی که در حق ایشان روا داشته شد ‏‎ ‎‏برای من از اهمیت بالایی برخوردار بود و مرحوم پدرم با حق گویی هایش مرا مرید ‏‎ ‎‏آیت الله کاشانی‏‏ ساخت، به گونه ای که گه گاه از ‏‏قم‏‏ راهی ‏‏تهران‏‏ و ‏‏خیابان پامنار‏‏ شده به ‏‎ ‎‏دیدار آیت الله کاشانی می شتافتم. دیدارهای مکرر با ‏‏آیت الله کاشانی‏‏ و شنیدن سخنان ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه ل
‏ایشان موجب ورود رسمی من به وادی مبارزه با ظلم و انتخاب ‏‏آیت الله خمینی‏‏ به ‏‎ ‎‏عنوان مرجع تقلید برای خودم شد. در پایان مجلس ختم ‏‏آیت الله بروجردی‏‏ که از طرف ‏‎ ‎‏آیت الله کاشانی‏‏ در مسجد خودش در پامنار منعقد شده بود، شخصی در مورد مرجع ‏‎ ‎‏تقلید بعد از ‏‏آیت الله بروجردی‏‏ سوال کرد و ‏‏آیت الله کاشانی‏‏ با لحن مخصوص به خود و ‏‎ ‎‏با قیافه ای جدی و غیرقابل تردید فرمودند: بعد از آقای بروجردی، مرد میدان علم و ‏‎ ‎‏عمل و جربزه دار حاج آقا‏‏روح الله خمینی ‏‏است. و این تعبیر و آن جدیت در ادای ‏‎ ‎‏جواب مرا مقلد و مرید و دلباخته ‏‏امام خمینی‏‏ کرد و باعث ارادت خاص من به ‏‏امام ‏‎ ‎‏خمینی‏‏ شد که پس از برگشت به ‏‏قم‏‏ کم‌کم وارد مسائل مبارزاتی شدم و اولین بازداشتم ‏‎ ‎‏در قضیه انجمن های ایالتی و ولایتی را در پی داشت.‏

‏پس از آزادی و تازگی داشتن زندان برای طلبه ها، عده ای از طلاب و مدرسین به ‏‎ ‎‏دیدنم آمدند که موجب تقویت تفکر مبارزه در من شد تا آنجا که دو کار اساسی برای ‏‎ ‎‏خود ترسیم کردم، یکی تحصیل و دیگری مبارزه با ظلم و فساد، و در همین برهه ‏‎ ‎‏ارتباطم با حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب و مرجع تقلید و سایر مبارزین که پشت ‏‎ ‎‏سر ایشان حرکت می کردند و در راس آنها ‏‏آیت الله منتظری‏‏ یار و مددکار ‏‏امام خمینی‏‎ ‎‏برقرار شد و در پی این ارادت به حضرت امام و ارتباط با مبارزین، مسائلی پیش آمد ‏‎ ‎‏که در این کتاب به برخی از آنها پرداخته ایم. ‏

‏این چند جمله را به طور گذرا عرضه داشتم تا چگونگی شروع مبارزه با دستگاه ‏‎ ‎‏جبار پهلوی را ترسیم کرده باشم.‏

‏والسلام‏


کتابدر وادی عشقصفحه م

‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه ن