فصل نخست : زندگی نامه

جد اعلا

‏آیت‌الله ‏‏سید مرتضی درچه‌ای‏‏، جد اعلای بنده بوده و از عالمان مورد احترام منطقه به ‏‎ ‎‏شمار می‌آمد. او تحصیلات خود را در حوزه ‏‏اصفهان ‏‏انجام داد. معروف است که وقتی ‏‎ ‎‏آخر هر هفته در مسیر اصفهان و درچه رفت و آمد می‌کرد، راضی نمی‌شد برایش اسب ‏‎ ‎‏و قاطر مهیا کنند و اغلب پیاده این مسیر را طی می‌نمود. سرانجام مردم درچه به ‏‎ ‎‏حضورش آمده و می‌گویند: آقا! این کار شما به آبروی ما لطمه می‌زند. در نهایت ایشان ‏‎ ‎‏بااصرار مردم قبول می‌کند، اما به شرطی که فقط تا دروازه ‏‏اصفهان ‏‏از این وسیله ‏‎ ‎‏استفاده کند.‏

‏او به خاطر رعایت حال عالمان دیگر امام جماعت نشده و دیگران را در امامت بر ‏‎ ‎‏خود مقدم می‌داشت. در نزدیک منزلش مسجدی به نام ایشان ساختند، اما باز هم ‏‎ ‎‏نپذیرفته و کس دیگری امام جماعت آن‌جا شد. اکنون آن مسجد به نام مسجد سید ‏‎ ‎‏مرتضی معروف است. ‏‏میر سید علی درچه‌ای‏‏ یکی از فرزندان او نقل می‌کند: ایام ‏‎ ‎‏قحطی چیزی در خانه نداشتیم. پدرم مرا صدا زد و فرمود: سید علی! آن مجمعه‏‎[1]‎‏ را‏‎ ‎‏بردار و برو در بازار سُده (‏‏خمینی‌شهر‏‏ فعلی) آن را بفروش و با پولش گندم و آرد بخر ‏‎ ‎‏و بیاور. من ناراحت شدم و گریه کردم. پدر چون حال مرا دید، فرمود: سید علی! ‏‎ ‎‏ناراحت مباش، خداوند این مجمعه را برای همین روز به ما داده است. من رفتم تاآماده ‏‎ ‎‏بشوم. ناگهان در منزل زده شد. رفتم در را باز کردم و دیدم غربالی از نان و گوشت ‏‎ ‎‏گوسفند برای ما هدیه آوردند. بدین سان مشکل حل شد. ‏

‏جد اعلای ما، مرحوم آقا سید مرتضی، چهار فرزند پسر به نام‌های: ‏‏سید ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 2
‏محمدحسین‏‏، ‏‏سید محمدباقر‏‏، ‏‏سید محمدمهدی‏‏ و ‏‏سیدعلی‏‏ داشت، که سه نفرشان از ‏‎ ‎‏مراجع و عالمان بزرگ به شمار می‌آیند. دو نفر اول هم جد پدری و مادری من هستند، ‏‎ ‎‏که در اینجا به معرفی اجمالی آن دو بزرگوار می‌پردازم.‏

کتابدر وادی عشقصفحه 3

  • . سینی بزرگ که از مس ساخته می شود.