فصل دوم : خاطرات دوران طلبگی

برخورد با خرافات ستم شاهی

‏همان‌طور که گفته شد، در روند این سفرهای تفریحی، ما از مبارزه با خرافات کوتاهی ‏‎ ‎‏نکردیم. گذشته از آن، با شاه و دروغ‌های او نیز هر جا که میسر بود، روشنگری کردیم. ‏‎ ‎‏در این سفرها ضمن محو و نابود کردن یک عکس بزرگ، و چندین عکس کوچک از ‏‎ ‎‏شاه یا‏‏فرح‏‏، و نیز نوشتن شعارهایی با این مضمون ـ که شاه دشمن اسلام است ـ در ‏‎ ‎‏روشنگری اذهان و زدودن خرافه‌سازی‌های دستگاه شاه کوشیدیم.‏

‏گفتنی است که در میان بعضی از روستاییان، خرافاتی که خود شاه در کتابش آورده ‏‎ ‎‏بود، رایج کرده بودند: مثلا شاه کمر بسته ‏‏امام رضا‏‏ علیه السلام است، یا شاه با آقا ا‏‏مام ‏‎ ‎‏زمان(عج)‏‏ ملاقات دارد، یا شاه از همه عالم‌تر است و هیچ کس از شاه نزدیک‌تر به ‏‎ ‎‏ائمه‏‏ علیه السلام  نیست و هر کار خیری که در مملکت انجام شده، کار شاه بوده و هر کار شری که شده، او بی‌خبر است! بنابراین زندانی کردن عالمانی همچون آیت‌الله ‏‏سید محمود طالقانی‏‏ و مهندس ‏‏مهدی بازرگان‏‏، و برخی مذهبی‌های دیگر کار ساواک بوده و شاه هیچ تقصیری ندارد. آن‌گاه که ریشه این گونه مسائل برای بعضی مردم بازگو می‌شد، تازه از خواب بیدار شده و دست کم در عقاید باطل‌شان تردید و تزلزلی پدید می‌آمد. ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 51
‏ناگفته نماند که به دلیل توجه خاص اهالی منطقه، به شخص ‏‏آیت‌الله منتظری‏‏، نام ایشان ‏‎ ‎‏در ارشادهای فکری، نقش تعیین‌کننده‌ای داشت. مخاطب ما اگر چه از چاپلوسان و ‏‎ ‎‏شاه‌دوستان بود، وقتی که برای او تفهیم می‌شد که سبب اصلی در گرفتاری عالمان و ‏‎ ‎‏نیروهای مذهبی شخص شاه است، نه اطرافیان او و همه به دستور او عمل کرده‌اند، ‏‎ ‎‏نسبت به شاه تغییر عقیده می‌داد. این مسائل در روزهایی بود، که نام ‏‏تیمور بختیار‏‎[1]‎‏ و ‏‎ ‎‏سازمان امنیت بر سر زبان‌ها افتاده بود، و رعب و وحشتی در میان مردم ایجاد کرده بود. ‏‎ ‎‏شایع شده بود که ساواک زندان‌های مخوفی دارد. همان روزها پراکنده شده بود، که ‏‎ ‎‏جاسوس‌هایی در گوشه و کنار، و حتی در اداره‌ها هستند که با لباس شخصی در بین ‏‎ ‎‏افراد رفت و آمد می‌کنند. با این همه به شکل جدی بگیر ببندی در کار نبود، و یا در ‏‎ ‎‏بین طلاب آن‌چنان جدی گرفته نمی‌شد. تا پیش از فوت ‏‏آقای بروجردی‏‏، بیشتر ‏‎ ‎‏شهربانی و اطلاعات بود، و سازمان امنیت هم چندان وحشت‌زا نبود.‏

‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 52

  • . رئیس سازمان امنیت، سرتیپ تیمور بختیار بود که روز 28 مرداد با یک تیپ زرهی خود را به اطراف تهران  رساند. اگر حکومت مصدق با عملیاتی که در پایتخت صورت گرفت، سقوط نکرده بود، شبانه به تهران حمله  می‌کرد. سرتیپ تیمور بختیار ـ که با ملکه وقت ثریا نیز نسبت نزدیکی داشت. ـ فردای کودتای 28 مرداد به  فرماندهی لشکر 2 زرهی منصوب شد و چند ماه بعد با حفظ سمت، فرماندار نظامی تهران گردید. او  عبدالحسین واحدی را در زمان فرمانداریش کشت و روزنامه‌ها نوشتند که وی حین فرار به قتل رسید. سازمان  امنیت و اطلاعات کشور ـ که بعدها به نام مخفف آن (ساواک) شهرت یافت ـ در زمان حکومت اقبال بنا نهاده  شد، و اولین رئیس این سازمان، تیمور بختیار به عنوان معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان اطلاعات و  امنیت کشور معرفی گردید. تیمور بختیار که در مقام ریاست سازمان امنیت ایران قدرت زیادی کسب کرده بود،  ظاهرا به دلیل تحریکات بر ضد حکومت امینی از ایران اخراج شد. اما برکناری او دلیل مهم‌تر و عمیق‌تری  داشت. این موضوع را گرویت روزولت، کارگردان کودتای 1953 تهران، در مصاحبه‌ای با نویسنده باری روبین،  در بیستم مارس 1980 فاش ساخت. بختیار در سفری به امریکا پیش از به کار آمدن امینی و ملاقات آلن دالس  رئیس سیا و گرمیت روزولت رفته و از آنها برای ترتیب یک کودتا بر ضد شاه کمک خواسته بود. امریکایی‌ها  به هیچ روی با اجرای چنین نقشه‌ای موافق نبوده و به همین جهت شاه را در جریان گذاشتند. شاه هم در اولین  فرصت مناسب او را از کار برکنار کرد. بختیار پس از برکناری از ریاست ساواک از تحریکات خود بر ضد شاه  دست برنداشت. تا این که سرانجام به وسیله عوامل سازمانی ـ که خود آن را به وجود آورده بود ـ در عراق به  قتل رسید.بازیگران عصر پهلوی، ج 1، ص 163 ـ 434؛ ج 2، ص 961 ـ 1000.