فصل چهارم : تبعید امام و انزوای انقلابیون

نصب عکس امام خمینی

‏همان گونه که گذشت، از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن یاد، راه و نام آیت الله ‏‎ ‎‏خمینی استفاده بهینه می‌کردیم.‏

‏یکی دیگر از زیباترین خاطره‌ آن دوران، نصب تصویری از آیت الله خمینی بر سر ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 136
‏در کتابخانه فیضیه بود. نصب تصویر درست در ایام تبعید ایشان به ترکیه صورت ‏‎ ‎‏گرفته، و تا سال‌ها به چشم می‌خورد. طلبه‌ای از مشهد ـ که اسمش را به خاطر ندارم ـ ‏‎ ‎‏مهارتی در نقاشی داشت و از طرفی بسیار خوش حافظه و خوش خط بود. ‏‏محمد ‏‎ ‎‏منتظری‏‏ یک روز به من گفت،‌ که ایشان را تشویق کنیم تا تصویری از آیت الله خمینی ‏‎ ‎‏کشیده و آن را بالای سردر کتابخانه مدرسه فیضیه بزنیم. با جناب شیخ مشهدی روابط ‏‎ ‎‏دوستانه برقرار کردم، و گاهی ناهار پیش هم بودیم. سرانجام یک روز شهید محمد ‏‎ ‎‏منتظری به او پیشنهاد داد که تصویر امام را در قبال دستمزدی برای ما نقاشی کند. او ‏‎ ‎‏پول نگرفت، اما شرط کرد،‌ که خودش درباره قاب تصویر نظر بدهد. ما پذیرفتیم، و در ‏‎ ‎‏مدتی کوتاه تصویر بسیار زیبا و بزرگی از امام خمینی آماده ساخت.‏

‏یک روز من و محمد منتظری،‌ به همراه شیخ مشهدی، نزد یکی از نجارهای قم رفته ‏‎ ‎‏و قاب تصویر را سفارش داده و گفتیم که باید شیب‌دار باشد. نصف پول قاب را محمد ‏‎ ‎‏منتظری از پدرش آیت الله منتظری گرفت، و نصفش را هم خودمان جمع کرده و به ‏‎ ‎‏نجار دادیم. تصویر را داخل آن قاب گذاشته و پایین آن شیخ با خط خوش چنین ‏‎ ‎‏نوشت: «مرجع اعظم آیت الله العظمی خمینی». تابلو؛ دیگر اماده شده بود. یک شب به ‏‎ ‎‏اتفاق دسته‌ای از طلبه‌ها تصمیم گرفتیم که تابلو را نصب کنیم. ‏

‏نصب تابلو بسیار دشوار بود، چون قاب عکس با شیشه، بسیار سنگین بود. از طرفی ‏‎ ‎‏نردبان‌های مدرسه برای این کار کوتاه بود. و با یک نردبان کار نصب ممکن نبود. ‏‎ ‎‏ناگزیر سه نردبان تهیه کردیم و آن‌ها را با طناب محکم به هم بستیم، عملیات نصب در ‏‎ ‎‏نیمه شب انجام گرفته و نزدیک به 30 نفر از طلاب در این اقدام شرکت کردند. یکی از ‏‎ ‎‏طلبه‌ها ـ‌ که از سادات بود‌ ـ از نردبان بالا رفت،‌ تا تابلو را در جایگاهی که برای آن ‏‎ ‎‏تعیین شده بود،‌ نصب کند. ‏

‏چهار،‌ پنج نفر هم روی پشت بام سر طنابی را که به نردبان بالایی بسته شده بود ‏‎ ‎‏گرفته بودند که اگر وسط نردبان شکست یا افتاد، آن آقا سقوط نکند. برای احتیاط ‏‎ ‎‏طنابی را هم به کمر آن طلبه بسته بودیم، تا اگر نردبان از زیر پای او در رفت، اتفاق ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 137
‏ناگواری نیفتد. تصویر باید تا جای ممکن، بالا بوده و به آسانی برداشته نشود. نصب ‏‎ ‎‏تابلوی امام تا نزدیک اذان صبح به درازا کشید. این تصویر ـ که جلوه خاصی داشت ـ ‏‎ ‎‏چند سال در آن‌جا بود.‏

‏تابلو چنان جالب نصب شده بود، که هرکسی به محض ورود به مدرسه فیضیه،‌ ‏‎ ‎‏بی‌اختیار نگاهش به آن می‌افتاد. پس از چندی که نیروهای امنیتی شاه به مدرسه فیضیه ریختند،‌ جرثقیل آوردند و به وسیله آن، تصویر امام را از آن بالا برداشتند.‏

کتابدر وادی عشقصفحه 138