فصل چهارم : تبعید امام و انزوای انقلابیون

اعدام بخارایی و یارانش

‏پس از چهارم بهمن 43 که شهید بخارایی و یارانش، حسنعلی منصور ـ نخست‌وزیر ‏‎ ‎‏وقت ـ را در مقابل صحن پارلمان ترور نمودند آشکار شد، که نهضت امام خمینی، ‏‎ ‎‏همچنان ادامه دارد.‏

‏به دنبال آن، در شانزده اردیبهشت سال 44، حکم اعدام محمد بخارایی و یارانش از ‏‎ ‎‏طرف دولت صادر شد. این ماجرا به تحصن دسته‌ای از طلاب و روحانیون در منزل ‏‎ ‎‏مراجع عظام انجامید.‏

‏عضویت رسمی آقای ‏‏انواری‏‏ در ‏‏گروه محمد بخارایی‏‏، و همکاری نزدیک آقای ‏‎ ‎‏‌هاشمی رفسنجانی، با گروه یاد شده، و پشتیبانی بی‌دریغ و همه جانبه حوزه علمیه قم ‏‎ ‎‏از این گروه مجاهد و انقلابی پس از اعدام انقلابی منصور در حقیقت فشارهایی بر مغز ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 152
‏شاه فرود آورد. زیرا طرفداری عملی و علنی روحانیت از مبارزه قهرآمیز و مسلحانه ‏‎ ‎‏برای رژیم شاه هرگز قابل تحمل نبود. نفوذ معنوی و مقدسِ جامعه روحانیت، در ملت ‏‎ ‎‏مسلمان ایران خواه ناخواه در گرایش توده‌های مسلمان، به جنبش قهرآمیز و مسلحانه ‏‎ ‎‏تاثیرگذار بود. در این زمینه، من از سوی آیت‌الله منتظری مامور شدم، که در تهران ‏‎ ‎‏جریان بخارایی را دنبال کنم، زیرا خانواده‌های متهمان، برای جلب کمک در منزل ‏‎ ‎‏آیت‌الله العظمی خوانساری‏‏ تجمع کرده بودند.‏

‏این حرکت در زمانی بود، که من در جمع متحصنینِ بیوت آقایان: ‏‏گلپایگانی‏‏ و ‏‎ ‎‏شریعتمداری بودم. در این ایام، طلاب در منزل آیات عظام: گلپایگانی، نجفی و ‏‎ ‎‏شریعتمداری متحصن شده بودند، آقایان مراجع قم، از معترضان در منازل‌شان پذیرایی ‏‎ ‎‏کرده و دستور می‌دادند که از بیرون برای آنان غذا بیاورند. پیش از این جریان، به ‏‎ ‎‏صورت دسته‌جمعی به منازل یکدیگر رفته و سخنرانی داشتند، اما این بار تصمیم ‏‎ ‎‏گرفتند که در منازل‌شان به تحصن بپردازند. آقایان: ربانی و منتظری ـ که گرداننده این ‏‎ ‎‏جریان بودند ـ به ویژه آقای ربانی به من دستور دادند که از این تحصن خارج شوم. ‏‎ ‎‏آنان گفتند که وظیفه شما این است، که رابط و هماهنگ کننده امور باشید.‏

‏من از آنان اطاعت کرده و همراه آیت‌الله ربانی به منزل آقای منتظری رفتیم، تا‏‎ ‎‏درباره چگونگی این تحصن تبادل نظر کنیم. نخست من رابط بین متحصنین شدم، تا‏‎ ‎‏حرکت با انسجام کامل انجام گیرد. پس از آن، مامور شدم که به تهران رفته و از طرف ‏‎ ‎‏آیت‌الله منتظری، با ‏‏آیت‌الله غروی کاشانی‏‏ ـ که از روحانیون مشهور تهران بود ـ ملاقات ‏‎ ‎‏کرده و از وی بخواهم، که همراه با مسجدی‌ها برای جلب نظر آیت‌الله خوانساری، به ‏‎ ‎‏جمع متحصنین بیت ایشان بپیوندند. وی بی‌چون و چرا پذیرفت، و به منزل آیت‌الله ‏‎ ‎‏خوانساری وارد گردید. انصافا آقای غروی، انسان شجاعی بود. بدین‌سان با هم ‏‎ ‎‏می‌رفتیم و به خانواده‌های زندانیان سیاسی و اعدام‌شدگان سر می‌زدیم.‏

کتابدر وادی عشقصفحه 153