فصل ششم : دوران اسارت و زندان

با برادران کُرد

‏در میان زندانی‌ها، چند تن از کُردهای غرب کشور و سردمداران مبارزان کرد بودند. ‏‎ ‎‏مسلک و مرام آنان را به دست نیاوردم، که آیا از طرفداران ‏‏ملا مصطفی بارزانی‏‏ هستند ‏‎ ‎‏یا این‌که خودشان یک گروه و تشکل خاص بوده و یا همگام با مبارزه آقای خمینی ‏‎ ‎‏می‌باشند؟ ‏

‏از خودشان نیز در این باره چیزی نپرسیدم، چون احتمال دادم اگر بپرسم، آنان مانند ‏‎ ‎‏بیشتر زندانی‌ها واقعیت‌ها را نخواهند گفت. اما پیدا بود، که آنان از شخصیت‌ها و ‏‎ ‎‏پیشکسوتان مبارزان کُرد بوده و با رژیم شاهنشاهی میانه‌ای نداشته‌اند. آنان چند پاسگاه ‏‎ ‎‏را در منطقه خودشان خلع سلاح کرده بودند. این دسته را جدا جدا، در سلول‌ها زندانی ‏‎ ‎‏کردند، تا با یکدیگر تماس نگیرند. در میان آنان، فردی به نام آقای ‏‏منتقم قاضی‏‏، مسن‌تر ‏‎ ‎‏از همه به چشم می‌خورد، پیدا بود که او متشخص‌تر از دیگران است، افراد دیگر نسبت ‏‎ ‎‏به او احترام بیشتری قائل بودند. آنان مقید بودند، که هنگام عبور از جلوی سلولش، ‏‎ ‎‏نگاهی به روزنه درب سلول کرده و سلام و عرض ادبی کنند.‏


کتابدر وادی عشقصفحه 249
‏یکی از روزها همه آنان را برای هواخوری به بیرون از بند آورده بودند، حتی همین ‏‎ ‎‏آقای مورد احترام، یعنی آقای منتقم قاضی را. پس از بیرون رفتن آنان، برق‌کار زندان ‏‎ ‎‏آمد و لامپ مهتابی را که بیرون سلول و بالای در بود، باز و بسته کرد. سپس او به ‏‎ ‎‏داخل سلول رفته و یک چهارپایه گذاشت، که لامپ مهتابی آن‌جا را هم باز و بسته کند.‏

‏سلولی که برق‌کار آن‌جا مشغول کار بود، درست روبه‌روی سلول آقای منتظری بود، ‏‎ ‎‏آقای منتظری چون پیشینه زیادی در زندان داشت، بیش از دیگران به رموز زندان آگاه ‏‎ ‎‏بوده و مشابه هر جریان و اتفاق را بارها دیده بود. ایشان حدس زد که این برق‌کار ‏‎ ‎‏ضبط یا شنودی در سلول نصب کرده است. پس از یکی، دو ساعت دستور دادند، که ‏‎ ‎‏همه را به سلول‌های خودشان برگردانند. چیزی نگذشت که مجوزی از سوی زندان، ‏‎ ‎‏برای کُردها آمد، که می‌توانند با یکدیگر تماس بگیرند، یعنی از این پس هیچ ‏‎ ‎‏محدودیتی برای آنان وجود ندارد. این اجازه را پاس‌بخش از طرف خودش داد، نه از ‏‎ ‎‏قول ساواک، او گفته بود، اگر خواستید نزد هم بروید و با هم تماس بگیرید، مانعی ‏‎ ‎‏ندارد. آنان هم از شرایط تازه‌ای که پیش آمده بود خوشحال شده و همگی در سلول ‏‎ ‎‏پیشکسوت خود جمع شدند.‏

‏به محض این‌که آزادی کُردها مطرح شد، در گفت‌وگوها حدس آقای منتظری قوت ‏‎ ‎‏گرفت، که ضبط یا شنودی کار گذاشته شده است. از این‌رو آیت الله منتظری بی‌درنگ ‏‎ ‎‏یکی از کُردها را صدا زد و گفت: در گفت و شنودتان احتیاط و دقت بیشتری داشته ‏‎ ‎‏باشید، ممکن است شنود کار گذاشته باشند. آنان نیز بی‌درنگ این خبر و هشدار آقای ‏‎ ‎‏منتظری را به یکدیگر رساندند و جالب این‌که کُردها در سلول پیشکسوت خود جمع ‏‎ ‎‏شده و بررسی کردند. آنان از سیم برق‌ها، نشانه‌هایی در ارتباط با شنودگذاری ساواک ‏‎ ‎‏در سلول به دست آوردند، جالب‌تر این‌که کُردهای مبارز، افراد زیرک و باهوشی بودند. ‏‎ ‎‏آنان وقتی دور هم نشستند، شروع به سخنان نمایشی کردند. یکی می‌گفت: آن همه ‏‎ ‎‏برای بقای رژیم سلطنتی کوشیدیم و جشن‌ها برای شاه گرفتیم، حالا پاداش ما این ‏‎ ‎‏است؟ دیگری می‌گفت: مزد آن همه جاوید شاه گفتن این بود؟ حالا پیشکسوت‌شان در ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 250
‏پاسخ می‌گفت: حقیقت گم نخواهد شد! نگران نباشید دوستان! چهار روز دیگر، دیر یا ‏‎ ‎‏زود همه چیز آشکار می‌گردد! ما نسل اندر نسل طرفدار رژیم بودیم!‏

‏گفتنی است که گروه‌های مبارز، به دلیل هشدارهای آیت الله منتظری در ارتباط با ‏‎ ‎‏شنودگذاری در سلول‌ها، تا زمانی‌که در زندان بودند، برای ایشان احترام بسیاری قایل ‏‎ ‎‏بودند؛ چون مشخص بود که آنان از این تذکر سیاسی آقای منتظری بهره گرفته‌اند.‏

کتابدر وادی عشقصفحه 251