فصل هفتم : دوران خوف و رجا

محرومیت دوستان از سخنرانی

‏حالا مرحله جدیدی از مبارزه بر ضد شاه آغاز شده بود، ما سرگرم چاپ و تکثیر ‏‎ ‎‏مباحث فقهی ـ سیاسی امام خمینی در ارتباط با موضوع ولایت فقیه و حکومت اسلامی ‏‎ ‎‏شدیم. روحانیون مبارز که همراه‌مان بودند، عبارتند از: آقایان ‏‏سعیدی‏‏ و ‌هاشمی ‏‎ ‎‏رفسنجانی.‏

‏پخش آن جزوه‌ها هم‌زمان در اصفهان و قم صورت گرفت. این اقدام تا اندازه‌ای ‏‎ ‎‏مشکل‌ساز شد. برخی از طلاب مبارز در این عرصه دستگیر و روانه زندان شدند، ‏‎ ‎‏می‌دانستم که از لحاظ موقعیت زمانی، صلاح نیست که با ساواک درگیر شوم، از این رو ‏‎ ‎‏سعی می‌کردم که شرایط مدرسه را آرام سازم، تا به روند مبارزه صدمه‌ای وارد نسازد.‏

‏در ‏‏مسجد صدوق‏‏ ـ که برادرم پیش‌نماز بود ـ ‏‏هیات انصار الحسین‏‏ مراسمی داشت. ‏‎ ‎‏آقای ‌هاشمی رفسنجانی چند بار در آن مراسم سخنرانی داشتند، سعی کردم که در آن ‏‎ ‎‏سخنرانی‌ها شرکت کنم. از طرفی بیم آن می‌رفت که مرا در آن مراسم شناسایی کنند، ‏‎ ‎‏یعنی احتمال می‌دادم که ماموران برای این‌که مرا زیر نظر داشته باشند، به مدرسه رفت ‏‎ ‎‏و آمد کنند. مراسم سخنرانی آقای‌هاشمی رفسنجانی هم زیاد به درازا نکشید، چون در ‏‎ ‎‏آستانه ماه محرم و صفر، یعنی در اسفند 48 رئیس ساواک طی بخش نامه‌ای به ‏‎ ‎‏شهرستان‌ها، گروهی از روحانیون مبارز، از جمله آقایان: ‌هاشمی رفسنجانی، منتظری، ‏‎ ‎‏طالقانی و ‏‏سعیدی نیشابوری‏‏ را ممنوع المنبر کرد. و بدین‌سان آقای‌ هاشمی رفسنجانی ‏‎ ‎‏دیگر نتوانست در آن مجالس منبر برود. بدین گونه یک سال مبارزاتی دیگر به پایان ‏‎ ‎‏رسید؛ سالی آکنده از حادثه و درگیری، اما بی‌حبس و شکنجه و تبعید.‏

کتابدر وادی عشقصفحه 313