یکی دیگر از سخنرانان حسینیه ارشاد ـ که من به ایشان ارادت داشتم ـ آقای دکتر مفتح بود. یک بار همراه دستهای از دوستان تصمیم گرفتیم که برای سخنرانی، آقای مفتح را به یکی از مساجد شهر ری (مسجد ابراهیم خلیل) دعوت کنیم. قرار شد که در آن شبها، پیش از منبر ایشان شخصی چند دقیقه روضه بخواند، تا مجلس برای سخنرانی آماده شود. متاسفانه به دلیل جهل و بیسوادی برخی مردم، یا عدم شناخت آنان از آقای مفتح، هنگام روضهخوانی، نزدیک به دویست نفر پای روضه بودند، اما پس از روضهخوانی، فقط چند نفری مانده بودند.
این واکنش مردم برای کسانی که علوم جدید و قدیم را خواندهاند، بسیار ناراحت کننده و گران تمام شد، به هرحال ما نزد دکتر مفتح شرمنده شده بودیم، چون این گونه برخورد، در حقیقت توهین به آقای مفتح و نیز ساحت علم و دانش بود. درصدد جبران برآمده و همه جا شروع به تبلیغ کردیم، که آقای مفتح در شهر ری سخنرانی دارد. از شب ششم به بعد، مسجد آکنده از جمعیت گشت، به گونهای که هرگاه آن روضهخوان بالای منبر میرفت، همه اعتراض میکردند که زودتر روضهخوانی او تمام شود و دکتر مفتح سخنرانی را شروع کند.
در پی این موج استقبال مردمی از سخنرانی دکتر مفتح، ما فاتحانه و خرسند از تلاش خود، سراغ پیشنماز مسجد رفته و درخواست کردیم که چند شب دیگر به شبهای سخنرانی آقای مفتح افزوده شود. آقای مفتح با آوردن تیپ جدیدی از شنوندهها، به سخنرانی در شبهای دیگر ادامه داد.
من با آقای دکتر مفتح، از دوران گرفتن امضای روحانیون طراز اول حوزه علمیه قم برای اعلامیههایی که در حمایت از امام خمینی و نهضت الهی ـ سیاسی او آماده میساختیم، آشنا بودم. ایشان آن روزها در یکی از حجرههای صحن حضرت معصومه تدریس حوزوی داشت. منزل ایشان در قم، خیابان صفاییه، پس از
کتابدر وادی عشقصفحه 355
چهارراه بیمارستان ـ چهارراه شهدای کنونی ـ بود. آنگاه که اعلامیهای را برای امضا، خدمت دکتر مفتح میبردم، از موضوع آن جویا شده و سپس به سرعت آن را با نام محمد همدانی، یا محمد مفتح امضا میکرد. بیگمان یکی از اساتید حوزه علمیه قم که من در هنگام گرفتن امضا خاطرههای خوشی از آنان دارم آقای مفتح بود.
از دیگر سخنرانان حسینیه ارشاد، روحانی مبارزی به نام سیدمرتضی شبستری بود. من ایشان را دیده بودم، اما با مرور زمان دیگر خبری از او نداشتم، فقط از دوستان میشنیدم که آقای شبستری در جریان مبارزه است. سخنران دیگر ـ که از دوستانم به حساب آمده و در حسینیه ارشاد فعالیت داشت ـ آقای دکتر محمدجواد باهنر بود. روزهایی که در مدرسه حجتیه محصل بودم، آقای باهنر نیز در آنجا حجره داشت. ایشان فردی بسیار منظم و دقیق بود، به گونهای که در نظم، در میان طلبهها زبانزد خاص و عام بود، شهید باهنر در آن زمان دانشجو نیز بود، ایشان بسیار زود از قم به تهران آمده و در شمار همسنگران سختکوش آقایان: رفسنجانی و مفتح درآمد.
کتابدر وادی عشقصفحه 356