فصل هفتم : دوران خوف و رجا

یادی از سایر مبارزان

‏حالا روزهایی پیش آمده بود که مبارزان راه امام خمینی، همه به صحنه آمده و در عین ‏‎ ‎‏حال فعال بودند. از مبارزان فعال این دوران می‌توان آقایان فخرالدین حجازی، حجت ‏‎ ‎‏الاسلام ‏‏علی دوانی‏‏ و حجت الاسلام ‏‏سید عبدالکریم‌ هاشمی‌نژاد‏‏ را نام برد. آقای علی ‏‎ ‎‏دوانی، سخنران بوده و به عنوان یک روحانی مبارز در نشست‌های مسجد الجواد ‏‎ ‎‏شرکت می‌کرد. گفتنی است که ایشان در شمار کسانی بود، که در هنگام بردن اعلامیه ‏‎ ‎‏برای امضا کردن، با رغبت امضا می‌کرد. ایشان افزون بر تحصیل و تدریس حوزوی، ‏‎ ‎‏سال‌ها دست به قلم برد و در شمار مفاخر و محققان شیعه درآمد، من با ایشان رفاقتی ‏‎ ‎‏صمیمانه داشتم و در کتاب ‏‏ستاره‌ای از شرق‏‏ از ایشان نام برده‌ام.‏

‏آقای فخرالدین حجازی ـ چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب و نیز در دوران ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 356
‏دفاع مقدس ـ عنصری فعال و موثر به حساب می‌آمد. در آن روزهای پیش از پیروزی ‏‎ ‎‏نهضت امام، سخنرانی‌های بسیار گرم و مهیج ایشان، در مبارزات نقش تعیین کننده‌ای ‏‎ ‎‏داشت. دریغا که برخی از مبارزان راه امام، همین که به دلیل بیماری و پیری از تکاپو ‏‎ ‎‏افتادند، به سرعت فراموش شده و همنشین تاریخ گشتند! آقای حجازی از آن گروه ‏‎ ‎‏مبارزانی بود، که پیش از انقلاب در صحنه‌های خفقان‌آمیز کشورمان، در سخنرانی‌های ‏‎ ‎‏خود، نیش‌ها و نهیب‌هایی به حکومت می‌زد، که به راستی اساسی بود. خاطرم هست ‏‎ ‎‏که ایشان بیشتر در استان خوزستان سخنرانی و فعالیت داشت. من پیش از انقلاب با ‏‎ ‎‏ایشان رابطه‌ای نداشتم، اما پس از پیروزی انقلاب، در نشست‌هایی که آقایان: مهدی ‏‎ ‎‏کروبی، ‏‏محتشمی‌پور‏‏، و حجازی حضور داشتند، با ایشان از نزدیک آشنا شدم.‏

‏مبارز و سخنور دیگر آن دوران، آقای سید عبدالکریم ‌هاشمی‌نژاد بود، که برای ‏‎ ‎‏سخنرانی از مشهد به تهران می‌آمد. اگرچه رفاقت تنگاتنگ و صمیمانه‌ای بین ما نبود، ‏‎ ‎‏اما سخت به ایشان ارادت داشتم، چون‌ هاشمی‌نژاد، مبارزی بی‌ریا و پرهیجان و کارآمد ‏‎ ‎‏بوده، و نیز به آیت الله خمینی، به گونه‌ای ارادت داشت که از جان و دل فدایی ایشان ‏‎ ‎‏بود. من معتقدم؛ کسانی که او را ترور کردند، ضربه بزرگی به نهضت اسلامی ما زدند، ‏‎ ‎‏چون ایشان از دل‌باختگان حضرت امام خمینی بود.‏

‏سال جدید نزدیک بود و برگی دیگر از زمان در حال ورق خوردن بود. ما همچنان ‏‎ ‎‏در انتظار رشد و بالندگی نهال مبارزه بودیم که اینک به گل نشسته بود. در یک سالی ‏‎ ‎‏که گذشت تلاش خود را کرده بودیم، اما نه به اندازه کفایت. با نیم نگاهی به پشت سر ‏‎ ‎‏برای مبارزان راه امام خمینی، آشکار بود که نهضت پیش آمده و دشمن را به ستوه ‏‎ ‎‏آورده است. به راستی استشمام بوی پیروزی حق بر باطل بس غرورآفرین و امیدوار ‏‎ ‎‏کننده بود.‏

‏حال همانند سنت همیشگی‌مان، می‌باید سال جدید را با اعلامیه‌ای پشت سر نهاده و گام به عرصه سال نو گذاریم. از این‌رو اعلامیه تازه‌ای در ارتباط با ادامه تبعید ‏‎ ‎‏حضرت آیت الله خمینی و‌ نیز برخی از مسائل جاری کشور و همچنین اعتراض ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 357
‏نسبت به رفتار حکومت با روحانیون بزرگ و مبارز قم و طلاب تنظیم و منتشر ‏‎ ‎‏کردیم، که متاسفانه هنگام حمل و نقل آن‌ها برای توزیع، یکی از دوستان من دستگیر ‏‎ ‎‏و راهی زندان شد.‏

‏در پی زندانی شدن ایشان به وحشت افتادیم، چرا که تعقیب و شکنجه در انتظار ‏‎ ‎‏بود. شکنجه بود. توان آدمی به هرحال محدود بوده و ممکن است دوست ما زیر ‏‎ ‎‏شکنجه‌ها دوام نیاورد و ما همه لو رفته و دستگیر شویم. و با توجه به سوء پیشینه ‏‎ ‎‏دوباره برایم مشکل ایجاد شود، به همین دلیل برای مدتی پنهان شدم.‏

کتابدر وادی عشقصفحه 358