فصل هشتم : طلوع فجر انقلاب

شهادت حاج آقا مصطفی خمینی

‏در نخستین روز آبان سال 56، خبر رسید که حاج آقا مصطفی خمینی، فرزند ارشد آیت ‏‎ ‎‏الله خمینی فوت کرده است. به گفته افراد موثق، از جمله آقای ‏‏موسوی خوئینی‌ها‏‏، گویا ‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی را کشته بودند. این خبر به سرعت در میان طلاب و مبارزان پیچید. تا ‏‎ ‎‏صبح روز بعد، برای تحقیق درباره درست یا نادرست بودن خبر صبر کردیم. شب ‏‎ ‎‏سنگین و درازی بر ما سپری شد. همه در التهاب بوده و نگران حال آیت‌الله خمینی ‏‎ ‎‏بودند. هنوز آفتاب سرنزده بود که به مدرسه فیضیه ـ کانون اطلاعات سیاسی ـ رفتیم. ‏‎ ‎‏اندک اندک مساجد شهر قم شروع به پخش قرآن، به نشانه عزاداری کردند، دیگر برای ‏‎ ‎‏ما مسلم شد که خبر صحت داشته است. آیت الله سیدمصطفی خمینی به گونه مرموزی ‏‎ ‎‏در منزل مسکونی خود درگذشته است. بسیاری از انقلابیون، درگذشت ایشان را به دلیل ‏‎ ‎‏ملاقات با دو ناشناس، پیش از درگذشت ایشان تلقی می‌کردند، که از عاملان رژیم ‏‎ ‎‏بودند، این خبر از سوی سفارت ایران در عراق مخابره نشد، چون حکومت ‏‎ ‎‏نمی‌خواست که کسی چیزی از خبر یا جزئیات آن به دست آورد. اما موافق بودند که ‏‎ ‎‏شخصی از طریق تلفن یا تلگراف، به حاج آقا ‏‏پسندیده‏‏ خبر درگذشت را برساند. چون ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 361
‏آقای موسوی خوئینی‌ها گفت: خبر از منزل آیت الله خمینی در قم به ایشان رسیده ‏‎ ‎‏است. حاج آقا پسندیده آن روزها، در راس امور بیت آقای خمینی بود. گفتنی است که ‏‎ ‎‏حتی ‏‏دارالتبلیغ اسلامی‏‏، وابسته به آقای شریعتمداری، نیز قرآن پخش کرد که برای ‏‎ ‎‏طلاب قابل اهمیت بود. از آن پس مجالس ختم، یکی پس از دیگری در بیش‌تر ‏‎ ‎‏شهرهای ایران برگزار شد. من، آن شور عظیم برخاسته در فراق از دست دادن این عزیز ‏‎ ‎‏را از نزدیک شاهد بودم، ملت در اندوه فراق حاج آقا مصطفی، فرزند برومند آیت الله ‏‎ ‎‏خمینی به خروش آمده بودند. شوری شگفت در قم، و سپس در شهرهای دیگر ایران ‏‎ ‎‏به پا شد،‌ به گونه‌ای که پی‌ریزی یک انقلاب همگانی از همین جا ریخته شد. در واقع ‏‎ ‎‏این مجالس ختم، درآمدی برای انقلاب شد. مجلس ختم باشکوهی برای حاج آقا ‏‎ ‎‏مصطفی خمینی، در مسجد اعظم قم برگزار شد که سخنران آن، آقای خلخالی بود. ‏‎ ‎‏مجلس باشکوه و مفصل دیگری نیز در مسجد ارک تهران گرفتند، که در آن حضور ‏‎ ‎‏داشتم. در آن مجلس، حجت الاسلام، دکتر ‏‏حسن روحانی‏‏ سخنرانی بسیار مهیج و ‏‎ ‎‏جالبی کرد، و برای نخستین بار نام آیت الله خمینی را با لفظ «امام» بیان کرد. آن ‏‎ ‎‏سخنرانی و مجلس، آن چنان شکوهمند و تاثیرگذار برگزار شد که آقای فلسفی در یکی ‏‎ ‎‏از سخنرانی‌ها آن را تحسین کرد.‏

‏من و برادرم، حاج آقا حسین، بدین منظور، در سیزدهم آبان همان سال مجلس ‏‎ ‎‏ختمی، در مسجد صدوقِ ‏‏ابن بابویه‏‏ برگزار کردیم، که حدود دو هزار نفر جمعیت از ‏‎ ‎‏گروه‌های گوناگون مردم در آن شرکت داشتند. سخنران مجلس، ‏‏سیداحمد موسوی ‏‎ ‎‏همدانی‏‏ بود، که پس از تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید گفت: سران کشورها هرچند ‏‎ ‎‏کارهای نیک از خود به یادگار گذارند، پس از سال‌ها به فراموشی سپرده می‌شوند، اما ‏‎ ‎‏ائمه و جانشینان امام همیشه زنده و جاوید خواهند بود. او سپس با اشاره به مرگ ‏‎ ‎‏مشکوک مصطفی خمینی گفت: «ضایعه اسف‌انگیز درگذشت چنین آیت الله زاده‌ای، ‏‎ ‎‏برای همیشه جامعه تشیع را داغدار کرد. چون پدر بزرگوار او، حضرت آیت الله ‏‎ ‎‏خمینی، پیشوا و مرجع تقلید میلیون‌ها شیعه در سراسر جهان است، ما نیز به سهم خود ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 362
‏در غم او شریک بوده، ‌و به حضرت امام زمان(عج) و پدر بزرگوارش تسلیت عرض ‏‎ ‎‏می‌کنیم».‏

‏سپس ایشان در ارتباط با مکارم اخلاقی و معلومات و تالیفات حاج آقا مصطفی ‏‎ ‎‏خمینی و نیز چگونگی تشییع جنازه او در نجف و کربلا سخن گفت. پس از خواندن ‏‎ ‎‏روضه حضرت امام حسین، مجلس ختم بدون هیچ گونه شعار یا حادثه غیرمنتظره‌ای ‏‎ ‎‏پایان یافت.‏

‏در مسجد ارک تهران، از سوی بازاریان و روحانیون مبارز تهران، مجلس ختم برای ‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی خمینی گذاشته شد و در پی آن برای تجلیل از مجالس ختم و مقام ‏‎ ‎‏والای حضرت آیت الله خمینی، نزدیک به چند هزار طلبه از قم، به صورت دسته ‏‎ ‎‏جمعی سوار اتوبوس‌ها شده و در یک خط سیر حرکت کرده و به تهران آمدند، حرکت ‏‎ ‎‏اتوبوس‌ها شایان اعتنا بود. آنان در یکی از خیابان‌های تهران، همگی پیاده شده و با ‏‎ ‎‏چهره اندوهگین و مصیبت‌زده به سوی مسجد ارک حرکت کردند. این حرکت به ‏‎ ‎‏اندازه‌ای تاثیرگذار بود که در حقیقت، تبلیغ ارزنده‌ای برای آیت الله خمینی، و به طور ‏‎ ‎‏کلی برای انقلاب و مبارزه به شمار آمد. بدین سان، روحانیون قم، همراه روحانیون ‏‎ ‎‏بزرگ تهران، در مسجد ارک؛ در مجلسی بسیار باشکوه و به یاد ماندنی به سوگ ‏‎ ‎‏نشستند. در قم نیز بازار یک‌سر تعطیل شد و مجلس ختمی در آن‌جا برگزار شد. یکی ‏‎ ‎‏از سخنوران روحانیت، سخنرانی بسیار مفصلی کرد. پس از این نشست‌ها من و یکی از ‏‎ ‎‏دوستانم تصمیم گرفتیم که مجلس ختمی در تجلیل از حاج آقا مصطفی خمینی، در ‏‎ ‎‏شهر ری برگزار کرده و روی مساله شهادت ایشان و نیز تجلیل از مقام آیت الله خمینی ‏‎ ‎‏مانور داده شود. مقدمات کار آماده شد، می‌خواستیم مجلس را در ‏‏مسجد زیبای خاتم ‏‎ ‎‏النبیین‏‏، واقع در خیابان حضرت عبدالعظیم، نزدیک بازار ـ که مسیر تردد زائران است ـ ‏‎ ‎‏برگزار کنیم. اما برپایی این مجلس ختم، نیازمند تایید ‏‏آیت الله لاله‌زاری‏‏ بود. ‏

‏از این‌رو همراه آقای ‏‏سید ابوالقاسم موسوی همدانی‏‏، به منزل آیت الله لاله‌زاری ‏‎ ‎‏رفته و خدمت ایشان عرض کردیم: با توجه به این‌که حاج آقا مصطفی خمینی، در ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 363
‏نجف به شهادت رسیده، و در سراسر ایران مجالس ختم برگزار شده، ما تصمیم داریم ‏‎ ‎‏که مجلس ختمی در مسجد حضرت‌عالی برگزار کنیم، بی‌شک این اقدام منوط به ‏‎ ‎‏لطف حضرت‌عالی است. آقای لاله‌زاری با سعه صدر و با چهره باز فرمود: «من چه ‏‎ ‎‏کاری باید انجام دهم؟» عرض کردم: «اجازه بدهید که در مسجد شما و نیز با حضور ‏‎ ‎‏حضرت‌عالی این مجلس برگزار شود.» ایشان فرمود: «بروید و مجلس ختم را برگزار ‏‎ ‎‏کنید.» باز جسارت کرده و پرسیدم: «حاج آقا شما چه کمکی خواهید کرد؟» فرمود: ‏‎ ‎‏«از من چه کمکی ساخته است؟» گفتیم: بالاخره به ما کمکی کنید. من بدون مشورت ‏‎ ‎‏قبلی با آقای سید ابوالقاسم موسوی همدانی، یک مرتبه به ذهنم رسید که در مجلس ‏‎ ‎‏ختم پذیرایی صورت گیرد. از این‌رو گفتم: «حاج آقا اگر بشود پذیرایی عمومی داشته ‏‎ ‎‏باشیم، خوب است.» آقای لاله‌زاری بدون درنگ فرمود: «مورد ندارد، چلو خورشت ‏‎ ‎‏سبزی بدهید.» در پی این محبت و همراهی ایشان، من و آقای موسوی هر دو تشکر ‏‎ ‎‏کرده و قرار گذاشتیم که شب بعد پس از نماز مغرب و عشا آن مجلس ختم برگزار ‏‎ ‎‏گردد. سپس همه روحانیون را برای شرکت در آن مجلس دعوت کردیم. قرآن خوان ‏‎ ‎‏مجلس، ‏‏آقای مساحتی‏‏ بود، ایشان یکی از علاقه‌مندان و دلباختگان آیت الله خمینی ‏‎ ‎‏بود، که اکنون بازنشسته آموزش و پرورش هستند. مجلس با صوت خوش قرآن و ‏‎ ‎‏یادآوری لحظه به لحظه شهادت حاج آقا مصطفی خمینی، و نیز شعار صلوات برای ‏‎ ‎‏سلامتی حضرت آیت الله خمینی ایشان شروع شد. سخنران مجلس، ‏‏آقای مدقق ‏‎ ‎‏خراسانی‏‏ بود که از منبری‌های خوب بود و با دستگاه حکومتی مخالف بود، هرچند که ‏‎ ‎‏مبارز نبود. ایشان از طرف آقای لاله‌زاری دعوت شد. ایشان در عظمتِ روحانیت و ‏‎ ‎‏نیز منزلت حضرت آیت الله خمینی و همچنین شهادت حاج آقا مصطفی، سخنرانی ‏‎ ‎‏بسیار جالبی کرد. مامورین دولتی و ساواک در آن مجلس، بی‌دعوت حضور داشتند، ‏‎ ‎‏اما نتوانستند کاری از پیش ببرند. چون آنان از طرفی مقام آقای لاله‌زاری را رعایت ‏‎ ‎‏کرده، و از سوی دیگر به طور کلی ساواک چندان نسبت به مراسم ختم آقای مصطفی ‏‎ ‎‏خمینی واکنشی نشان نداد، چون سیاست روز این گونه اقتضا می‌کرد که با قرآن‌خوانی ‏‎ ‎
کتابدر وادی عشقصفحه 364
‏و مجالس ختم فرزند امام مخالفت نشود.‏

‏این مجلس اگر به حساب آقای لاله‌زاری هم بود، به خوبی برگزار شد. آن‌گاه با ‏‎ ‎‏برادرم، آیت الله سیدحسین موسوی درچه‌ای که اکنون پیش‌نماز ‏‏مسجد خاتم النبیین‏‎ ‎‏هستند، با پیش‌نماز مسجد صدوق در ‏‏محله ابن بابویه‏‏،‌ کنار ‏‏برج طغرل‏‏ مشورت کردیم ‏‎ ‎‏و مجلس ختمی نیز در آن مسجد با سخنرانی آقای ‏‏طاهری اصفهانی‏‏ برگزار شد. چون ‏‎ ‎‏در مجلس‌هایی که در مساجد خاتم النبیین و مسجد صدوق برگزار شده بود، نقش من ‏‎ ‎‏در اجرای برنامه‌ها آشکار بود، برخی از دوستان احتمال دادند که از سوی ساواک ‏‎ ‎‏تعقیب و دستگیر شوم، از این‌رو صلاح دانستم که چند روزی آشکار نشوم، تا مساله به ‏‎ ‎‏تدریج فراموش گردد.‏

کتابدر وادی عشقصفحه 365