فصل هشتم : طلوع فجر انقلاب

انقلاب 19 دی قم

‏هنوز زمان چندانی از اعتراض‌های نجف‌آبادی‌ها نگذشته بود، که روحانیون مبارز و ‏‎ ‎‏پیشرو حوزه علمیه قم، اعلامیه‌ای در حمایت از دکتر علی شریعتی منتشر کردند. من در ‏‎ ‎‏جریان کار نبوده و فقط خبر داشتم، چون آنان از گروه ما نبودند. در همان روزها بود ‏‎ ‎‏که رژیم واکنش نشان داد، یعنی در هفدهم دی‌ماه همان سال، مقاله‌ای تحت عنوان: ‏‎ ‎‏«ارتجاع سرخ و سیاه ایران» با نام مستعار ‏‏احمد رشیدی مطلق‏‏، در ‏‏روزنامه اطلاعات‏‏ به ‏‎ ‎‏چاپ رسید. نویسنده آن مقاله، ضمن توهین به حضرت آیت‌الله خمینی، ایشان و ‏‎ ‎‏مخالفان انقلاب سفید شاه را عوامل ارتجاع دانسته بود. گفتنی است که حکومت در آن ‏‎ ‎‏مقاله، امام خمینی را مسئول حادثه پانزده خرداد شناسانده بود.‏

‏انتشار آن مقاله، سبب انفجار خشم مردم مسلمان گشته و از سویی می‌توان گفت که طلیعه انقلاب اسلامی شد، یعنی همان لحظه‌ای که همه منتظرش بودیم، از آن پس بود که قم یکپارچه شورش شد. مردم قم به عنوان اعتراض به خیابان‌ها ریخته و دست به ‏‎ ‎‏تظاهرات گسترده‌ای زدند. پس از آن بود که اعتصاب‌های مردمی در گوشه و کنار ‏‎ ‎‏کشور شکل گرفت. بازارهای قم، تهران، اصفهان و برخی شهرهای دیگر تعطیل شد.‏

‏همراه گروهی از مبارزان، اعلامیه‌ای با عنوان «جمعی از طلاب مبارز» تنظیم کردیم، ‏‎ ‎‏این اعلامیه در یکی از چاپخانه‌های قم تکثیر شد، و سپس من همراه دو تن از دوستانم ‏‎ ‎‏آن‌ها را توزیع کردیم. در آن شور و غوغای نوزده دی‌ماه، با لباس شخصی در میان ‏‎ ‎‏مردم قم، در راه‌پیمایی اعتراض‌آمیز خیابانی شرکت کردم. به راستی آن روز،‌ روزی ‏‎ ‎‏شگفت بود. زن،‌ مرد و طلبه به دفاع از مرجع و پیشوای بزرگ خود به خیابان‌ها ریخته ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 369
‏بودند. طلبه‌ها پیشاپیش همه حرکت می‌کردند، تا روند تظاهرات منسجم و مستحکم ‏‎ ‎‏باشد. ‏

‏شعارهای مردم در خیابان‌ها بسیار تند و پرمحتوا و متناسب با حضور خودجوش ‏‎ ‎‏مردم معترض بود. سرانجام راهپیمایی آرام مردم قم، با هجوم وحشیانه پلیس سرکوب ‏‎ ‎‏شده و گروهی از مردم مجروح و شهید شدند.‏

‏از این پس بود که تظاهرات آشکار در بیشتر شهرهای ایران برپا شد. ملت ایران بر ‏‎ ‎‏اثر خودآگاهی اجتماعی و سیاسی با دیدن هرگونه حرکت خلاف شرع، و یا نقض ‏‎ ‎‏حقوق اجتماعی شهروندان از سوی حکومت دست به اعتراض می‌زدند. در حقیقت ‏‎ ‎‏همین اعتراض‌های مردمی، آغاز یک انقلاب همگانی گشت. ما مبارزان راه امام خمینی، ‏‎ ‎‏دیگر امیدوار شدیم. حالا مطمئن بودیم که رنج‌های مبارزه به بار نشسته است. دیدن آن ‏‎ ‎‏صحنه‌های حضور انقلابی ملت ایران، برای مبارزان، به راستی خبری مسرت‌بخش به ‏‎ ‎‏همراه داشت.‏

‏اگرچه مبارزان به هدف‌شان ـ که یک مبارزه فراگیر و منسجم و هماهنگ در ابراز ‏‎ ‎‏عقیده برای نابودی رژیم شاهنشاهی بود ـ رسیدند، اما آن مرحله سخت، آغازی بود ‏‎ ‎‏نویدبخش. بی‌گمان آن پیروزی، نیازمند ایثار و فداکاری بود. در آن سال ملت ایران، ‏‎ ‎‏همه از جان خود مایه گذاشتند و شهیدان بی‌شماری دادند. از این‌رو هر شهر و دیاری ‏‎ ‎‏که می‌رفتی، داغدار و عزادار عزیزانی بود که در تظاهرات خیابانی یا اعتراض‌ها به ‏‎ ‎‏دست دژخیمان شاهنشاهی به شهادت رسیده بودند. ما مبارزان مانده بودیم که از این ‏‎ ‎‏اتحاد غرورآفرین خوشحال باشیم، یا به خاطر از دست دادن عزیزان‌مان عزادار باشیم. ‏‎ ‎‏آنچه که در آن‌جای ‌تردید نبود، این بود که تاریخ ایران می‌خواهد یک ورق زرین ‏‎ ‎‏بخورد، و این کار سرنوشت‌ساز تحقق نمی‌یابد، مگر با همت‌های بلند و روحیه ‏‎ ‎‏ایثارگرانه و فراگیر یک ملت بیدار و بزرگ که از رهبری پیامبرگونه امام خمینی ‏‎ ‎‏برخوردار است. از همین رو در اسفندماه 56، بیانیه‌ای با امضای ‏‏انجمن اسلامی مبارزان‏‎ ‎‏منتشر شد. در آن بیانیه سیاسی، ضمن برشمردن جنایت‌های رژیم شاه، به مناسبت عید ‏‎ ‎

کتابدر وادی عشقصفحه 370
‏نوروز و سال جدید این عبارت الهام بخش گنجانده شد: «امسال سفره عید ملت ایران، ‏‎ ‎‏با خون شهیدان رنگین است».‏

کتابدر وادی عشقصفحه 371