فصل دوم: عوامل موثر بر تعلیم و تربیت

اراده و عنایات الهی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

سرّ شروع دعا با اللهم 

‏     ‏‏فالمتکفّل لعوده من اسفل السافلین و استرجاعه من الهاویة‏‎ ‎‏المظلمة الی دار کرامته و امانه، و اخراجه من الظلمات الی النور، و‏‎ ‎‏حفظه من قطّاع طریقه فی السلوک هوالله ؛ کما قال تعالی: «الله ُ‏‎ ‎‏وَلیُ الذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ الَی النُّور».‏‎[1]‎

‏    ‏‏فالسالک فی سلوکه بقدم المعرفة الی الله ، بمنزلة مسافر یسافر‏‎ ‎‏فی الطریق الموحش المظلم الی حبیبه. والشیطان قاطع الطریق فی‏‎ ‎‏هذا المسلک، والله تعالی هوالحافظ باسمه الجامع المحیط. فلابد‏‎ ‎‏للداعی والسالک من التوسل والتضرع الی حافظه و مربیّه بقوله:‏‎ ‎‏«اللهم» او «یاالله ». و هذا سرّ تصدّر اکثر الادعیة به.(87)‏

*  *  *

‏ ‏


کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 57

شرط روشن شدن حقایق 

‏     ‏‏فاذا احطت بما ذکرنا مع اعمال لطف القریحة و سلامة‏‎ ‎‏الذوق، والسوال من الحضرة العلمیة بابلغ اللسانین وافصح‏‎ ‎‏المنطقین و احسن القولین و اکرم الکلامین، اعنی لسان الاستعداد و‏‎ ‎‏منطق الفواد و ذکر الباطن و دعاء القلب، بان یفیض علیک من بحار‏‎ ‎‏علومه قطرة و یتجلی لقلبک بالتجلیات العلمیة جلوة، ستعرف‏‎ ‎‏باذنه و ینکشف لک بعونه و توفیقه کیفیةُ نیلِ الاشیاء من ذاته لذاته‏‎ ‎‏بلا حیثیة و حثیة، و انکشافِ الاشیاء لدیه بتعقل ذاته بذاته.‏‎[2]‎‏(88)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اجابت بر حسب مراتب وجودی 

‏     ‏‏ان الانسان لکونه کوناً جامعاً و له بحسب المراتب النزولیة‏‎ ‎‏والصعودیة نشئات و ظهورات و عوالم و مقامات فله بحسب کل‏‎ ‎‏نشاة و عالم لسان یناسب مقامه.‏

‏     ففی مقام اطلاقه و سریانه لسان یسال ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ ربه الذی یربی. ولله ‏‎ ‎‏تعالی بحسب هذا اللسان نسبة خاصة یتعین حکمها بالاجابة...‏

‏     و فی مقام التعین الروحی والنشاة التجریدیة والکینونة العقلانیة‏‎ ‎‏السابقة، له لسان یسال ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ ربه و یجیبه ‏‏[‏‏هو‏‏]‏‏ باسمه «العلیم» رب‏‎ ‎‏النشاه التجریدیة.‏

‏     و فی مقام قلبه یستدعی بلسان آخر و یجاب باسم مناسب‏‎ ‎‏لنشاته.‏

‏     و فی المقام الجامع بین النشئات والحافظ للحضرات یستدعی‏

کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 58

‏بلسان یناسبه من الحضرة الجمعیة، فیجیبه باسمه الجامع و التجلی‏‎ ‎‏الاتم؛ و هو الاسم الاعظم.‏‎[3]‎‏(89)‏

‎ ‎*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اجابت از اسم اعظم 

‏     ‏‏فطلب الاجابة من اسم الله الاعظم؛ فانه مجیبه و حافظ مراتبه و‏‎ ‎‏مربیّه والمانعُ من قطّاع طریقه و من الموسوس فی صدره.‏‎[4]‎‏(90)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

سرّ جزع و فزع انسان 

‏     ‏‏یک الطاف خفیه ای خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به‏‎ ‎‏آن نداریم، اطلاع بر او نداریم. و چون ناقص هستیم از حیث علم،‏‎ ‎‏از حیث عمل، از هر جهتی ناقص هستیم، از این جهت در اینطور‏‎ ‎‏اموری که پیش می آید جزع و فزع می کنیم، صبر نمی کنیم. این‏‎ ‎‏برای نقصان معرفت ماست به مقام باری تعالی. اگر اطلاع داشتیم‏‎ ‎‏از آن الطاف خفیه ای که خدای تبارک و تعالی نسبت به عبادش‏‎ ‎‏دارد و اِنَّهُ لَطیفٌ عَلی عِبادِه و اطلاع بر آن مسائل داشتیم، در‏‎ ‎‏اینطور چیزهایی که جزئی است و مهم نیست اینقدر بی طاقت‏‎ ‎‏نبودیم؛ می فهمیدیم که یک مصالحی در کار است، یک الطافی در‏

کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 59

‏کار است، یک تربیتهایی در کار است.(91)‏

10 / 8 / 56 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

بیداری ملت از لطف خداوند 

‏     ‏‏دست بشر همچو قدرتی ندارد که اینطور مردم را بیدار کند که‏‎ ‎‏همۀ طبقات و همۀ بچه ها و بزرگها، اینها با هم به یک راه بروند.‏‎ ‎‏این یک مطلب غیرعادی است؛ کاَنَّهُ لطفی از جانب خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی است به ملت ایران که با این نهضتی که کردند و با این‏‎ ‎‏وحدت کلمه ان شاءالله مقاومت کنند.(92)‏

17 / 7 / 57 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اراده الهی را احساس کرده بودم 

‏     ‏‏رمز این پیروزی، این وحدت کلمه است و این وحدت کلمه را‏‎ ‎‏خدا ایجاد کرد. یعنی من نمی توانم تصور کنم که بشر بتواند‏‎ ‎‏یک ملت سی و چند میلیونی را در مدت کوتاهی اینطور همزبان‏‎ ‎‏بکند، هم قلب بکند که بچۀ دو ـ سه ساله زبان باز می کند و همین‏‎ ‎‏مسائل را می گوید، آن پیرمرد هشتاد ساله هم همین را می گوید. زن‏‎ ‎‏و مرد و بچه و صغیر و کبیر همه یک روال حرکت کردند. این جز‏‎ ‎‏ارادۀ الهی نمی شود باشد. و من هم از اول این معنا را چون‏‎ ‎‏احساس کرده بودم، امیدوار شده بودم به این نهضت؛ نهضتی که‏‎ ‎‏ملت به خواست خدا وحدت پیدا کرده است پیروز خواهد شد.‏‎ ‎‏رمز پیروزی همین وحدت کلمه بود و ما باید همین را حفظ‏‎ ‎‏کنیم.(93)‏

28 / 11 / 57 

*  *  *


کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 60

دست غیبی 

‏     ‏‏این قوۀ ایمان است که مردم را سرتاسر ایران بسیج کرد. این‏‎ ‎‏دست غیبی الهی بود که مردم ایران را ـ سرتاسر ـ از بچۀ دبستانی‏‎ ‎‏تا پیرمرد بیمارستانی، با هم هم صدا و با هم هم مقصد کرد. این‏‎ ‎‏هیچ جبهه ای نمی تواند این کار را بکند؛ هیچ بشری قادر نیست که‏‎ ‎‏همچو بسیجی بکند؛ هیچ ملتی نمی تواند اینطور بسیج بشود.‏‎ ‎‏قدرت ایمان، قوۀ اسلام، قدرت معنوی ملت، این پیروزی را به ما‏‎ ‎‏ارزانی داشت. ما منت از خدای تبارک و تعالی می کشیم. ما منت از‏‎ ‎‏ولی عصر می کشیم که پشتیبانی از ما فرمودند.(94)‏

18 / 12 / 57 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خدا و تحول ذاتی مردم 

‏     ‏‏مردم ایران یک تحول ذاتی پیدا کردند؛ خدا کرده این را.‏‎ ‎‏متحول شدند روحاً. تحول روحی این است که سابق ـ در چند سال‏‎ ‎‏پیش از این ـ یک پاسبان می آمد در بازار تهران می گفت که یا بازار‏‎ ‎‏را ببندید یا بیرق بزنید. برای کسی قدرت این نبود که، اصلاً برای‏‎ ‎‏خودش حق قائل نبود که نه، می شود گفت نه! کی می گفت نه؟ تمام‏‎ ‎‏اقشار اینطور بود که حق قائل نبودند برای خودشان. یک تحول‏‎ ‎‏روحی انسانی پیدا شد به دست خدای تبارک و تعالی که همین‏‎ ‎‏مردم بی ساز و برگی که آن روز از یک پاسبان می ترسیدند حالا‏‎ ‎‏دیگر از توپ و تانک نترسیدند و آمدند ریختند بر ‏‏[‏‏سر‏‎ ‎‏زمامداران‏‎ ‎‏]‏‏و گفتند مرگ بر...(95)‏

29 / 1 / 58 

*  *  *

 

 

تجلی اراده خداوند هنگام سستی 

‏   ‏‏  و هر وقت احتمال این داده می شود که در بین ملت یک ضعف‏‎ ‎


کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 61
 

‏و فتوری حاصل شده باشد خدای تبارک و تعالی یک مسئله ای‏‎ ‎‏پیش می آورد و یک امری را به خواست خودش ایجاد می کند که‏‎ ‎‏ملت را بیدارتر و قویتر و منسجم تر می کند.(96)‏

10 / 6 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

غبطه به حال جوانان

‏     ‏‏من واقعاً گاهی وقتها که می بینم بعضی از این جوانها اینطور‏‎ ‎‏هستند، من خجلت می کشم که اینها چه می گویند، ما چه‏‎ ‎‏می گوییم. اینها چه حالی دارند و ما چه حالی داریم. اینها را خدا به‏‎ ‎‏دست ما داده. این کار، کاری است الهی، کاری نیست که یک بشر‏‎ ‎‏بتواند انجام بدهد. همۀ بشر هم جمع بشوند یک نفر را نمی توانند‏‎ ‎‏داوطلب مرگ کنند؛ آن خداست که این کار را کرده.(97)‏

23 / 8 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تحول معجزه آسا

‏     ‏‏تمام قلوب و تمام ابصار و بصیرتها در دست خدای تبارک‏‎ ‎‏تعالی و ید قدرت اوست. اوست که تدبیر می کند جهان را، لیل و‏‎ ‎‏نهار را، و اوست که قلوب را متحول می کند، و بصیرتها را روشن‏‎ ‎‏می کند، و اوست که حالات انسان را متحول می کند، و ما آن را در‏‎ ‎‏ملت عزیز خودمان، در زن و مرد، در کوچک و بزرگ یافتیم. این‏‎ ‎‏تقلیب قلوب که قلبها از آمال دنیوی و از چیزهایی که در طبیعت‏‎ ‎‏است بریده بشود و به حق تعالی پیوسته بشود، و بصیرتها روشن‏‎ ‎‏بشود و صلاح و فساد خودشان را به وسیلۀ بصیرت بفهمند، در‏‎ ‎‏ملت ما بحمدالله تا حدود چشمگیری حاصل شده است. و من‏‎ ‎‏امیدوارم که در این سال جدید به اعلا مرتبۀ خودش برسد. این‏

کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 62

‏قلبهایی که قبل از انقلاب توجه به دنیا داشت، توجه به آمال دنیوی‏‎ ‎‏داشت و از غیب کمتر توجه داشت به غیب، و از غیب کمتر‏‎ ‎‏جلوه ای در او حاصل می شد، ما امروز می بینیم که این جلوه ها‏‎ ‎‏حاصل شده است، و این شوق و شعفها به لقاءالله برای آنها حاصل‏‎ ‎‏شده است، و دست عنایت خدای تبارک و تعالی به سر این ملت‏‎ ‎‏کشیده شده است، و ایمان آنها را تقویت فرموده است که یکی از‏‎ ‎‏علائم ظهور بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ است. بی انگیزه نیست که در‏‎ ‎‏یک ملتی که در طول مدت شاهنشاهی ستمشاهی، و در این پنجاه‏‎ ‎‏سالی که پنجاه سال سیاه بود برای این ملت، متحول بشود به یک‏‎ ‎‏قلبی که روشنی او از آفتاب روشنتر و یک بصیرتی که نور او برای‏‎ ‎‏ملک و ملکوت روشنایی می دهد، و یک تحول معجزه آسایی که‏‎ ‎‏در تمام قشرهای ملت تحقق پیدا کرده است.(98)‏

1 / 1 / 61 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

حل معما با تصرف ربوبی قلبها

‏     ‏‏ما عقب ماندگان و حیرتزدگان، و آن سالکان و چله نشینان و آن‏‎ ‎‏عالمان و نکته سنجان و آن متفکران و اسلام شناسان و آن‏‎ ‎‏روشنفکران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان بینان و آن‏‎ ‎‏جامعه شناسان و انسان یابان و آنهمه و همه، با چه معیار این معما‏‎ ‎‏راحل و این مسئله را تحلیل می کنند که از جامعۀ مسمومی که در‏‎ ‎‏هر گوشۀ آن عفونت رژیم ستمشاهی فضا را مسموم نموده‏‎ ‎‏بود،بازار و مغازه هایش مسموم، خیابانها و گردشگاههایش‏‎ ‎‏مسموم، تفریحگاهها و سینماهایش مسموم، مطبوعات‏‎ ‎‏و رسانه های گروهی اش مفتضح و مسموم، وزارتخانه ها و اداراتش‏‎ ‎‏مسموم، مجلس شورا و دادسراها و دادگاههایش مسموم، مراکز‏

کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 63

‏تعلیم و تربیتش از کودکستان تا دانشگاهش مسموم و بدتر از‏‎ ‎‏مسموم، و فضای حاکم بر سرتاسر کشور مسموم، که هر یک برای‏‎ ‎‏مسموم نمودن جوانان و به فساد کشاندن آنان عاملی فعال بود، و‏‎ ‎‏نونهالان و تازه جوانان ما در یک چنین محیطی به جوانی و رشد‏‎ ‎‏رسیده بودند که به حسب موازین و عادت باید سرشار از‏‎ ‎‏مسمومیت و فساد اخلاق و عقیدت باشند، که اگر معلم و مربی‏‎ ‎‏اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها یکی از آنها را با صرف‏‎ ‎‏سالهای طولانی متحول گرداند میسر نگردد، چگونه در ظرف‏‎ ‎‏سالهای معدود از بطن این جامعه و انقلاب ـ که خود نیز اگر‏‎ ‎‏معیارهای عادی را حساب کنیم باید کمک به فساد کند ـ یک‏‎ ‎‏همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاءالله و با تمام‏‎ ‎‏وجود داوطلب برای شهادت جان نثار برای اسلام که پیران هشتاد‏‎ ‎‏ساله و سالکان کهنسال به جلوه ای از آن نرسیده اند، بسازد؟ جز‏‎ ‎‏دست غیبی و دستگیری الهی و تصرف ربوبی، با چه میزان و معیار‏‎ ‎‏می توان تحلیل این معما کرد؟(99)‏

10 / 1 / 61 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تابیدن بارقه الهی 

‏     ‏‏یک نسیم روحانی از جانب خدای تبارک و تعالی به این کشور‏‎ ‎‏وزیده است، یک بارقه الهی به این کشور تابیده است و به واسطه‏‎ ‎‏همین نسیم روح بخشی که با عنایت حق تعالی در این کشور وزیده‏‎ ‎‏است، این کشور را رو به اسلام و آمال انبیا دارد سوق‏‎ ‎‏می دهد.(100)‏

14 / 1 / 61 

*  *  *


کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 64

علومی که مال سینه هاست 

‏     ‏‏خدای تبارک و تعالی با قدرت غیبی خودش به این ملت عنایت‏‎ ‎‏فرمود و این جوانها را متحول کرد به یک انسانهای عارف مسلک‏‎ ‎‏که برای خدای تبارک و تعالی و به عشق خدای تبارک و تعالی از‏‎ ‎‏جانشان می گذرند و مادران و پدران آنها از فرزندان رشیدشان‏‎ ‎‏می گذرند و این فداکاری موجب این شد که ما در عین حالی که‏‎ ‎‏بسیار از بزرگانمان را از دست دادیم و بسیار از جوانان‏‎ ‎‏ارزشمندمان را از دست دادیم و خسارات بسیار بر ما وارد شد از‏‎ ‎‏دست دشمنها، مع ذلک آنچه که به دست ‏‏[‏‏آورد‏‎ ‎‏]‏‏اسلام عزیز بود،‏‎ ‎‏و اسلام ارزش دارد که همه چیز در راه او داده بشود، چنانچه اولیاء‏‎ ‎‏خدا چنین کردند. پیغمبر اسلام هرچه داشت در راه اسلام داد؛ در‏‎ ‎‏تمام عمر آسودگی نداشت این سرور. و حسین بن علی ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ همه چیزش را فدای اسلام کرد و در صدر اسلام همه چیز‏‎ ‎‏فدای اسلام بود، و ما هم باید اقتدای به آنها بکنیم، و ما هم امت‏‎ ‎‏همان پیغمبر و شیعه و پیرو همان اشخاصی هستیم که در صدر‏‎ ‎‏اسلام بودند. ملتها باید از جا برخیزند، اگر بنشینند و منتظر این‏‎ ‎‏باشند که برای آنها چه برای جهات مادیشان و چه برای جهات‏‎ ‎‏معنویشان دیگران بیایند و کاری بکنند این اشتباه است و اسباب‏‎ ‎‏این می شود که هیچ کاری نتوانند انجام بدهند. و در طول تاریخ به‏‎ ‎‏همان طوری که هستند باشند و فرزندان آنها هم به همین ترتیب‏‎ ‎‏باشند، و اگر توجه به خدا بکنند و با توجه به خدا اشتغال به کار‏‎ ‎‏بکنند و اشتغال به فعالیت برای اسلام بکنند، خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏راهها را بر آنها باز می کند. شاید تاریخ نتواند بنویسد آن راههایی‏‎ ‎‏که برای ایران باز شد، آن هدایتهایی که بدون اینکه ماها متوجه او‏‎ ‎‏باشیم، هدایتهایی که تحمیل به ما شد. ما می خواستیم یک کار‏‎ ‎‏بکنیم، یک وقت می دیدیم که کار دیگر داریم انجام می دهیم، و‏

کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 65

‏کار دیگر آن بوده است که باید انجام داد. این را در تاریخ نمی شود‏‎ ‎‏ثبت کرد، این علومی است که مال سینه هاست.(101)‏

21 / 11 / 61 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ارادۀ دائمی خداوند بر انجام امور 

‏     ‏‏نباید در ذهن کسی بیاید که انقلاب مربوط به شخصی است.‏‎ ‎‏من باید عرض کنم که از باب این که یک فردی از افراد جامعه‏‎ ‎‏هستم، به همان مقدار اگر دخالت داشتم، دارم. آنچه هست از‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی است که این‏‎ ‎‏ملت را منقلب کرد از یک حالی به حال دیگر. او مقلب القلوب‏‎ ‎‏است. اوست که همۀ کارها و زمام همۀ امور در دست اوست و ما‏‎ ‎‏هیچ و هیچ اندر هیچ هستیم. عنایات اوست که این ملت را در‏‎ ‎‏حالی که همۀ جهات شکست درش بود، طوری منقلب کرد که‏‎ ‎‏بحمدالله پیروز شد و پیروی از خداست. و من مکرر تجربه کردم‏‎ ‎‏در این مدتی که وارد این امور بودم که بسیاری از اوقات، ما یک‏‎ ‎‏کاری می خواستیم بکنیم منحرف می شدیم به کار دیگر، بعد‏‎ ‎‏می بینیم این کار انحرافی درست بود؛ این نبود جز اینکه خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی این کارها را می کرد. سفر می رفتیم، می دیدیم که این‏‎ ‎‏ترتیبی که قهراً پیش آمده است، این ترتیب صلاح بوده است نه‏‎ ‎‏آنی که ما خیال می کردیم. در هر امری از امور، من با تجربه دیدم‏‎ ‎‏که ما خودمان فکرمان نمی رسد. آن که افکار را در دست دارد حق‏‎ ‎‏تعالی است، و او زمام امور را در همۀ امور به دست دارد و این را‏‎ ‎‏باید باور کنیم، ملت ما باید این مطلب را باور کند که اگر یک آن،‏‎ ‎‏عنایات حق تعالی از عالم منصرف بشود، معدوم می شود عالم.‏‎ ‎‏عالم هست، به پشتوانۀ ارادۀ حق تعالی. یک آن عنایت منصرف‏

کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 66

‏بشود، تمام ملک و ملکوت معدوم می شود. دائماً ارادۀ حق است‏‎ ‎‏که حفظ کرده است، منتها ما جاهل هستیم؛ نمی دانیم مطلب‏‎ ‎‏را.(102)‏

21 / 11 / 66 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خُم پنهان 

‏ ‏

‏    ‏ ‏ساقی از آن خم پنهان که ز بیگانه نهان است‏

‏ ‏‏ باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم.(103)‏‎[5]‎

‎ ‎

کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 67

  • )) کسی که بازگشت انسان را از اسفل السافلین به عهده گرفته و او را از دوزخ تاریک به محل کرامت و امن الهی باز می گرداند و از تاریکیها به نور می کشاند و از راهزنان سلوک محافظت می کند، همان الله است؛ چنانچه فرمود: «الله ولیّ کسانی است که ایمان آورده اند و آنان را از تاریکیها به نور می کشاند» پس سالک که با قدم معرفت، سلوک الی الله می کند مانند مسافری است که در راه وحشتناک تاریکی بار سفر به سوی حبیب خود بسته است و شیطان، راهزن این راه است و خدای تعالی با اسم جامع محیطش حافظ و نگهبان اوست؛ پس دعا کننده و سالک را لازم است که به نگهبان و مربی خودش توسل جسته و با گفتن اللهم یا (یاالله ) تضرع به او نماید و سرّ اینکه بیشتر دعاها با این کلمه شروع می شود، همین است.
  • )) اگر به آنچه گفتیم احاطه یافته باشی، مشروط به اینکه با عزمی لطیف و ذوقی سالم با لسان استعداد که از  لسان ظاهر بلیغتر و منطقش از منطق ظاهر فصیحتر و قولش و کلامش عزیزتر است با چنین زبان و منطق دل و ذکر باطن و دعای قلب از حضرت علمی خواستار شوی که از دریاهای علوم قطره ای به تو افاضه کند و از تجلیات علمی اندکی بر دل تو تجلی نماید تا به اجازۀ او شناختی حاصل کنی و به یاری و توفیقش برای تو منکشف شود که اشیاء چگونه از حیث ذات منتسب به اویند بدون هیچ حیثیتی و حثیتی؛ و چگونه اشیاء در نزد او منکشفند به واسطۀ آنکه حضرتش بذاته ذات مقدس خود را تعقل نماید و حقیقتی برای تو روشن شود.
  • )) انسان دارای بودی جامع است و برحسب مراتب نزولی و صعودی دارای نشئه ها و ظهورها و عوالم و  مقاماتی است. از این رو به حسب هر نشئه و هر عالمی که دارد او را زبانی است مناسب آن مقام؛ پس در مقام اطلاق و سریانش زبانی دارد که با آن از پروردگارش که مربی اوست سوال می کند و خدای تعالی را به حسب این لسان نسبت خاصی است که حتماً اجابت می کند... .     ... و انسان را در مقام تعین روحی و نشئه تجریدی و بود عقلانی سابق لسانی است که با آن زبان از پروردگارش سوال می کند و خدای تعالی او را با اسم علیم که پروردگار نشئه تجریدی است اجابت می کند.     و انسان در مقام قلبش با لسان دیگری، دعا می کند و با اسمی که مناسب با آن نشئه است جواب به او داده می شود و در مقام جمع میان نشئه ها و مقامی که حافظ حضرات است با لسانی که مناسب با حضرت جمع باشد استدعا می کند و با اسم جامع و تجلی اتم که اسم اعظم است جواب دریافت می کند.
  • )) اجابت را از اسم اعظم می خواهد زیرا اسم اعظم است که حافظ مراتب اوست و او را تحت تربیت خود  گرفته و نمی گذارد دست دزدان راه و وسوسه کنندگان در دلش به او راه یابند.
  • علاوه بر موارد مذکور برای اطلاع بیشتر در این مبحث رجوع کنید به:1. صحیفه امام؛ ج 3، ص 234ـ237 .2. همان؛ ج 6، ص 109ـ110 .3. همان؛ ص 281ـ282 .4. همان؛ ج 7، ص 59ـ60 .5. همان؛ ج 6، ص 444ـ446 .6. همان؛ ج 7، ص 55ـ57 .7. همان؛ ص 66ـ68 .8. همان؛ ص 88ـ89 .9. همان؛ ص 105ـ106 .10. همان؛ ص 124ـ125 .11. همان؛ ص 129ـ130 .12. همان؛ ص 147ـ149 .13. همان؛ ص 153ـ154 .14. همان؛ ص 190ـ191 .15. همان؛ ص 228ـ230 .16. همان؛ ص 264ـ267 .17. همان؛ ص 293ـ294 .18. همان؛ ص 394ـ395 .19. همان؛ ص 397ـ398 .20. همان؛ ص 399ـ401 .21. همان؛ ج 8، ص 438ـ439 .22. همان؛ ص 424ـ425 .23. همان؛ ص 425ـ427 .24. همان؛ ج 9، ص 30ـ32 .25. همان؛ ص 181ـ182 .26. همان؛ ج 11، ص 2ـ3 .27ـ همان؛ ص 273ـ274 .28. همان؛ ج 11، ص 322ـ323 .29. همان؛ ص 368ـ370 .30. همان؛ ص 397ـ398 .31. همان؛ ص 456ـ457 .32. همان؛ ص 532ـ533 .33. همان؛ ص 533ـ535 .34. همان؛ ج 12، ص 241ـ243 .35. همان؛ ص 352ـ353 .36. همان؛ ص 355ـ356 .37. همان؛ ص 378ـ380 .38. همان؛ ص 386ـ387 .39. همان؛ ج 15، ص 100ـ101 .40. همان؛ ج 17، ص 155ـ156 .41. همان؛ ص 311ـ312 .42. همان؛ ج 19، ص 235ـ237 .43. همان؛ ص 479ـ481 .44. همان؛ ج 20، ص 19 .45. همان؛ ص 310 .