اصلاح اعمال جهت سفر آخرت
... عزیز، بدانکه یک سفر پر خطر لازمی در پیش است که عُدّه و عِدّۀ آن و زاد و راحلۀ آن علم و عمل نافع است، و وقت سفر معلوم نیست چه وقت است؛ ممکن است وقت خیلی تنگ باشد و فرصت از دست برود. انسان نمی داند چه وقت کوس رحیل می زنند که باید ناچار کوچ کند. این طول امل که من و تو داریم، که از حبّ نفس و مکاید شیطان و شاهکارهای آن ملعون است، به طوری ما را از توجه به عالم آخرت باز داشته که در فکر هیچ کار نیفتیم. و اگر مخاطرات سیر و موانع حرکت داشته باشیم، در صدد اصلاح آن به توبه و انابه و رجوع به حق برنیاییم و هیچ در صدد جمع زاد و راحله نباشیم، ناگاه اجل موعود در رسد و ما را بی زاد و راحله و بی تهیۀ سفر ببرد: نه عمل صالحی داریم و نه علم نافعی؛ و مئونۀ آن عالم روی این دو مطلب چرخ می زند، و ما هیچ یک را تهیه نکردیم. اگر عملی هم کرده باشیم، خالص و بی غل و غش نبوده؛ بلکه با هزاران موانع قبول به جا آوردیم. و اگر علمی تحصیل نمودیم، علم بی حاصل و نتیجه بوده که خود یا لغو و باطل است و یا از موانع بزرگ راه آخرت است. اگر این علم و عمل ما نافع بود، در ما که سالهای سال است دنبال آن هستیم باید تاثیر واضحی کرده باشد و در اخلاق و اطوار ما تفاوتی حاصل شده باشد؛ چه شده است که علم و عمل چهل ـ پنجاه سالۀ ما در قلوب ما اثر ضد بخشیده و دلهای ما را از سنگ خارا سخت تر کرده؟ از نماز که معراج مومنان است ما را چه حاصل شده؟ کو آن خوف و خشیتی که لازم علم است؟ اگر خدای نخواسته با این حال که هستیم ما را کوچ دهند، خسارتهای بزرگی و حسرتهای بسیاری در
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 129
پیش داریم که زایل شدنی نیست.
پس نسیان آخرت از اموری است که اگر ولیّ الله اعظم، امیرالمومنین ـ سلام الله علیه ـ بر ما بترسد از آن و از موجب آن، که طول امل است، حق است؛ زیرا که او می داند این چه سفر پرخطری است. و انسانی که باید آنی راحتی نداشته باشد و در هر حال مشغول جمع زاد و راحله باشد و دقیقه ای ننشیند، اگر نسیان کرد آن عالم را و به خواب رفت و نفهمید که چنین عالَمی هم هست و چنین سیری هم در پیش است، چه به سر او خواهد آمد و به چه بدبختیهایی خواهد گرفتار شد. خوب است قدری در حال آن حضرت و حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ که اشرف خلیقه و معصوم از خطا و نسیان و لغزش و طغیان هستند، تفکر کنیم و بفهمیم که ما در چه حال هستیم و آنها در چه حال بودند. علم آنها به بزرگی سفر و خطر آن، از آنها راحت را سلب کرده، و جهل ما نسیان در ما ایجاد کرده. حضرت ختمی «مرتبت» به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدمهای مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدس حق ـ جلّ جلاله ـ آیه نازل شد: طه ما اَنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتَشقی. جناب امیرالمومنین ـ علیه السلام که حالات و عبادات و خوفش از حق تعالی معلوم است. پس، بدانکه سفر خیلی پرخطر است، و این نسیان و فراموشی که در ماست از مکاید نفس و شیطان است، و این امیدها و آمال طولانی و دراز از دامهای بزرگ ابلیس و از مکاید نفس است. پس، از این خواب برخیز و تیقظ و تنبه پیدا کن. بدانکه مسافری و دارای مقصدی. مقصد تو عالم دیگر است و تو را از این عالم خواهی نخواهی می برند. اگر تهیۀ سفر و زاد و راحلۀ آن را دیدی، در این سفر
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 130
درمانده نشوی و در این سیر بیچاره نشوی؛ و الا فقیر و بیچاره و بینوا گردی؛ و خواهی رفت به سوی شقاوتی که سعادت ندارد، ذلتی که عزت ندارد، فقری که غنا دنبالش نیست، عذابی که راحت ندارد، آتشی که خاموشی پیدا نکند، فشاری که برطرف شدن ندارد، حزن و اندوهی که خوشحالی در پی آن نیست، حسرت و ندامتی که آخر ندارد.(222)
* * *
فرصت رهایی از سختیهای قیامت
ای عزیز! تا این نعمت بزرگ الهی و این نقد عمر خداداد، موجود است، برای روزهایِ گرفتاری و بیچارگی، همتی کن و خود را از آن سختیها و بدبختیها که در پیش رو داری نجات ده که امروز، در دار تغیّر و تبدّل و دارِ الزرعی، این نتیجه را خوب می توانی حاصل کنی.
اگر خدای نخواسته حزب شیطانی در تو غالب باشد و با همین حال، روزگارت سرآید و دستت از این عالم کوتاه شود، دیگر جبران شدنی نیست، آن روز حسرتها و ندامتها فایده ندارد؛ «وَ انذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ اذ قُضِیَ الامرُ وَ هُم فِی غَفلَةٍ وَ هُم لاَ یُومِنُونَ» خدا می داند که این روز حسرت و ندامت چه روزی است. امروز ما از حسرتهای آن روز جز خبری نمی شنویم:
از قیامت خبری می شنوی
دستی از دور بر آتش داری
حسرتهایی است که آخر ندارد، ندامتهایی است که منتها از برای او نیست.(223)
* * *
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 131
حسرت بیهوده
ای انسان بیچاره! چه حسرتی خواهی داشت آن روزی که پردۀ طبیعت از چشم برداشته شود و معاینه کنی که آنچه در عالم قدم زدی و کوشش کردی در راه بیچارگی و شقاوت و بدبختی خودت بوده، و راه چاره و طریق جبران نیز مسدود شده، و دستت از همه جا کوتاه! نه راه فرار از سلطنت قاهرۀ الهیّه «یَا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الانسِ انِ استَطَعتُم ان تَنفُذُوا مِن اقطَارِ السَّمَواتِ وَ الارضِ فَانفُذُوا» و نه راه جبران نقایص گذشته و عذرخواهی از معاصی الهیّه «آلانَ وَ قَد عَصَیتَ قَبلُ».(224)
* * *
خضوع در مقابل صانع
فطری هر صاحب فطرت است که از هر نظام بدیع و صنعت دقیق عجیبی، انتقال به منظِّم و صنعتگر او پیدا کند، و جستجوی پدیدآورنده او کند، و هیچ شک و تردیدی در دل او خطور نکند که این صنعت عجیب، صنعتگر نمی خواهد؛ کشف قوّۀ برق و رادیو و صنعت تلفن و تلگرافِ بی سیم و دیگر مصنوعات عجیبه، انسان را به اصل فطرت و جبلّت خاضع کند برای صنعتگر و مستکشف آن، و او را با عظمت و بزرگی یاد کند، خواهی نخواهی.
و اگر کسی بگوید: اینها چیزی نیست، محتاج به صنعتگر و استاد نیست، ممکن است اینها همین طور خود به خود درست شده باشد، در سامعۀ هر کس این احتمال غلط سنگین، و در ذائقۀ روح به طوری ناگوار و تلخ آید که جواب گویندۀ این حرف را به سکوت و خاموشی گذراندن اولی به نظر آید. ولی نظام عجیب عالم و صنعت بزرگ محیِّرالعقول کاینات، که پیدایش قوّۀ برق و
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 132
صنعتهای عجیب بشری از یک کارخانۀ کوچک آن یعنی مغز انسانی، پیدا شده و تمام عقول فلاسفۀ بزرگ عالم در هر جزئی از جزئیات ساختمان همین بشر ـ که یک جزئی ضعیفِ ناچیز نسبت به عالم کبیر است ـ متحیّر است. و با آنکه هزاران سال است علمای طبّ و تشریح در ساختمان ظاهری آن دقتها کرده و بررسیها نموده اند، بدرستی و راستی به حقیقت آن پی نبرده اند. با این وصف، باز در افراد این انسان ظلوم جهول اشخاصی هستند که دل آنها خاضع در پیشگاه عظمت و بزرگی صانع آن و پروردگار و پدیدآرندۀ آن نیست، و غبار شک و شبهه و کدورتِ تردید در دلهای سخت آنها به طوری نشسته که از فطریات خود غفلت کنند، و به ضروریات و واضحات عقول خاضع نشوند.(225)
* * *
نتیجه معرفت و ایمان
کسی که معرفت به سعۀ رحمت و بسط نعمت حق و ایمان به آن دارد، حالت رجا برای او دست داده، همین معرفت او را به تزکیۀ اعمال و تصفیۀ اخلاق و جدیّت در اطاعت اوامر مولی و ولیّ النعم دعوت کند.(226)
* * *
مراحل حصول مقام صعق
پس، از منزل معاملات ـ که توکّل نیز از آن است ـ ترقّی به منازل دیگر کند و انقطاع از طبیعت و منزل دنیا روز افزون شود، و اتصال به حقیقت و سرمنزل انس و قدس و عقبی زیادت گردد، و نور توحید فعلی اوّلاً و نمونه ای از توحید اسمایی و صفاتی پس از آن در قلب تجلّی کند. و هر چه جلوۀ این نور زیاد شود، جبل خودخواهی و خودبینی و انانیّت و انیّت بیشتر مندکّ و از هم
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 133
ریخته تر شود تا آنجا که به جلوۀ تامّ ربّ الانسان، جبل بکلّی مندکّ شود، و صَعق کلّی حاصل آید: «فَلَمّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقاً».(227)
* * *
رحمت جهنم
جهنم رحمتی است در صورت غضب برای کسانی که لیاقت رسیدن به سعادت دارند. اگر تخلیصاتی و تطهیراتی که در جهنم می شود نبود، هرگز روی سعادت را آن اشخاص نمی دیدند.(228)
* * *
ثمرات معرفت خدا
معرفت خدا، حُبّ خدا آوَرَد. و این حُبّ، چون کامل شد، انسان را از خود منقطع کند. و چون از خود منقطع شد، از همه عالم منقطع شود، و چشم طمع به خود و دیگران نبندد، و از رجز شیطان و رجس طبیعت پاکیزه شود، و نور ازل در باطن قلب او طلوع کند، و از باطن به ظاهر سرایت کند، و فعل و قول او نورانی شود، و تمام قوا و اعضای او الهی و نورانی شود. پس در عین حال که متواضع است، پیش همۀ خلق از هیچ کس تملّق نگوید، و چشم امید و طمع پیش کسی باز نکند، و چشمش به دست خلق دوخته نباشد.(229)
* * *
فریاد «سَقَر» یا جهنم
در کافی شریف، از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده است که: «در جهنّم وادی[ ای] است از برای متکبّران که آن را سَقَر
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 134
گویند. به خدای تعالی شکایت کرد از شدّت حرارت خود و خواهش کرد که اذن دهد که تنفس کند. پس نفَس کشید و جهنَّم از آن محترق شد».
عزیزا! انسان اگر احتمال صدق اینطور احادیث را بدهد، باید بیشتر از ما درصدد علاج نفس برآید. جایی که چیزی، خود محل عذاب و آتش است، از شدّت حرارت به ناله درآید و از نَفَس آن جهنَّم محترق شود، آیا ما با این عذاب، باید چطور به سر بریم؟ آیا برای این چند روزه سرکشی و بزرگی فروشی به بندگان خدا یا تکبّر به عبادت و اطاعت خدا، چطور خود را حاضر کنیم از برای چنین عذابی که جهنم را به فریاد درآوَرَد؟(230)
* * *
تاثیر اعتقاد به معاد
شما اگر احتمال بدهید که در مسیری درنده ای وجود دارد و ممکن است اذیتی به شما برساند، یا شخص مسلحی ایستاده که شاید متعرض شما گردد از پیمودن آن راه خودداری ورزیده توقف می کنید و در مقام تحقیق و صحت و سقم آن برمی آیید. آیا ممکن است کسی وجود جهنم و خلود در نار را احتمال دهد مع الوصف مرتکب خلاف شود؟ آیا می توان گفت کسی خداوند متعال را حاضر و ناظر دانسته، خود را در محضر ربوبی مشاهده کند و احتمال دهد که برای گفتار و کردار او جزایی باشد، حساب و عقابی باشد و در این دنیا هر کلمه ای که می گوید، هر قدمی که بردارد، هر عملی که مرتکب می شود ثبت و ضبط گردیده، ملائکة الله که «رقیب» و «عتید»ند، مراقب او هستند و تمام اقوال و
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 135
اعمال او را ثبت می کنند و در عین حال از ارتکاب اعمال خلاف باکی نداشته باشد؟!(231)
* * *
عواقب سوء غیبت
شما عالم دیگری هم دارید، معاد و قیامتی نیز برای شما هست (مثل سایر موجودات که عود و رجعت ندارند نمی باشید) چرا عبرت نمی گیرید؟ چرا بیدار و هوشیار نمی شوید؟ چرا اینقدر با خاطر آسوده به غیبت و بدگویی نسبت به برادران مسلمان خود می پردازید و یا استماع می کنید؟ هیچ می دانید این زبانی که برای غیبت دراز می شود در قیامت زیر پای دیگران کوبیده می گردد؟ آیا خبر دارید که: «الغِیبة اِدامُ کِلابِ النّار» هیچ فکر کرده اید که این اختلافات، عداوتها، حسدها، بدبینیها، خودخواهیها و غرور و تکبر چه عواقب سوئی دارد؟ آیا می دانید عاقبت این اعمال رذیله و محرمه، جهنم بوده، ممکن است خدای نخواسته به خلود
در نار منجر شود؟(232)
* * *
نقش پرستش در تغییر ضوابط جامعه
در اسلام تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست که همۀ انسانها باید برای او یعنی برای رضای او عمل کنند. هیچ چیز و هیچ کس را نپرستند. در جامعه ای که شخص پرستیها و شخصیت پرستیها، نفع پرستیها و لذت پرستیها و هر نوع پرستش محکوم می شود و فقط انسانها دعوت می شوند به پرستش خدا، در آن صورت همۀ روابط بین انسانها، چه اقتصادی و یا غیر اقتصادی در
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 136
داخل چنین جامعه ای و در رابطۀ این جامعه با خارج تغییر می کند و ضوابط عوض می شود، همۀ امتیازات لغو می شود. فقط تقوا و پاکی ملاک برتری است. زمامدار با پایین ترین فرد جامعه برابر است. ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی، مبنای پیمانها و یا قطع روابط است.(233)
2 / 9 / 57
* * *
تاثیر تقوا
باک نیست وقتی که تقوا بود، وقتی با خدا بودیم، باک نیست که مردم از ما اِعراض کنند؛ دنیا پشت بر ما بکند. باک نباید داشته باشیم برای اینکه خدا با شماست. و اگر خدای نخواسته عنایت او برداشته شد، همۀ عالم هم که با شما باشند فایده ندارد.(234)
14 / 12 / 57
* * *
عمل، منجی آخرت
حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ از قراری که نقل شده است، آن آخری که در معرض موتشان بوده است، جمع کردند عده ای را دور خودشان از عشیرۀ خودشان گفتند که شما فردای قیامت نیایید بگویید که من مثلاً پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخیر، اینها نیست در کار، عمل در کار است. باید همه با عملتان پیش خدا بروید. ما همه باید با اعمالمان پیش خدا برویم؛ نه اینکه حَسَبی در کار باشد، نه اینکه نَسَبی در کار باشد.(235)
* * *14 / 6 / 58
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 137
تواضع اهل آخرت
توجه به ملت را حفظ کنید. خودتان را خدمتگزار بدانید به بندگان خدا. بزرگی نفروشید به این مردم. این مردم بزرگ اند، بندۀ خدا هستند، به اینها بزرگی نفروشید؛ عُلوّ بر اینها نکنید. خداوند دار آخرت را برای کسانی قرار داده است که به مردم نه عُلوّ نمی کنند؛ نه فساد می کنند، نه اصلاً ارادۀ عُلوّ نمی کنند: لاَیُریدُونَ عُلُوّاً فِی الارضِ وَ لا فَسَاداً نه اراده می کنند که یک بزرگی کنند به مردم و بزرگی بفروشند و مستکبر باشند؛ و نه مَفسَده باشند و یک کشوری را به فساد بکشند ـ چنانچه دیدید.(236)
6 / 7 / 58
* * *
شجاعت اهل آخرت
ما قائلیم که اگر از این عالم رفتیم، به جای بهتری منتقل می شویم. اگر کسی از یک عالم بدی به یک جای خوبی برود، از چه می ترسد؟ ما هیچ ترسی نداریم. آنها باید بترسند که خیال می کنند عالم دیگری نیست. یا ظالم هستند و از رفتن به آن عالم ترس دارند.(237)
9 / 9 / 58
* * *
نقش تربیتی ایمان به معاد
عصمت که در انبیا هست دنبال باور است. باورش وقتی که آمد ممکن نیست تخلّف بکند. شما اگر باورتان آمد که یک آدمی شمشیرش را کشیده است که اگر کلمه ای برخلاف او بگویید گردن شما را می زند، نسبت به این امر معصوم می شوید، یعنی دیگر امکان ندارد از شما صادر بشود، برای اینکه شما خودتان را
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 138
می خواهید. آن کسی که باورش آمده است وقتی که یک کلمه غیبت بکند در آنجا زبان انسان به یک صورتی در می آید که همان طوری که از اینجا این زبان را دراز کرده در مکه مثلاً، کسی را غیبت کرده، در آنجا ظهور پیدا می کند: یک زبان از اینجا تا آنجا که «یطاه» [آن را پایمال می کنند. ]این جمعیتی که در آنجا موجودند. اگر کسی باورش بیاید که غیبت «ادامُ کِلابِ النّارِ» است: کسی که غیبت بکند کلبهای آتش او را می بلعند ـ نه بلعیدنی که موجود بشود و تمام بشود، بلعیدنی که او هست و می بلعندش، آنجا هم که می رود می بلعندش ـ اگر آدم باورش بیاید غیبت نمی کند. اینکه ما خدای ناخواسته یک وقت غیبت می کنیم برای این [است] که آنجا را باورمان نیامده است.
آدمی که باورش بیاید که تمام کارهایی که در اینجا انجام می دهددر آن عالم یک صورتی دارد، اگر خوب است صورت خوب، و اگر بد است صورت بد، حساب در کار هست ـ حالا تفصیل قضیه لزومی ندارد اما این معنا که هر کاری حساب دارد. اگر چنانچه غیبت بکند آنجا محاسبه هست، جهنم هست، اگر اذیت کند مومنین را جهنم است آنجا، و اگر خیرات و مبرات داشته باشد بهشت است در آنجا، کسی که باورش آمده باشد این را، [عمل هم می کند،]نه اینکه همان کتاب خوانده باشد و عقلش ادارک کرده باشد؛ بین ادراک عقلی و باور نفسانی و قلبی خیلی فاصله هست.
بسیاری وقتها انسان عقلاً یک چیزی را ادراک می کند لکن چون باورش نیامده تبعیت نمی کند؛ آن وقتی که باورش بیاید تبعیت می کند.(238)
* * *
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 139
اعتقاد به معاد مانع لغزش
علم به پیغمبر فایده ندارد، ایمان به پیغمبر فایده دارد. برهان اقامه کردن بر وجود خدای تبارک و تعالی کافی نیست، ایمان باید بیاورد انسان؛ قلب را باور بیاورد. و خاضعش کند برای او. اگر ایمان آمد همه چیز دنبالش است.
اگر انسان باورش آمد که یک مبدئی برای این عالم هست، و یک بازخواستی برای انسان هست در یک مرحلۀ بعد، مردن فنا نیست، مردن انتقال از یک نقص به کمال است؛ اگر این را باورش بیاید، این انسان را نگه می دارد از همۀ چیزها، از همۀ لغزشها.[مهم] این است که این باور چطور بیاید؟(239)
* * *
خودشناسی برای خداشناسی
اگر آدم باورش بیاید که تمام محامد از اوست دیگر در دلش شرک واقع نمی شود، دیگر برای هرکس حمد کند جلوۀ خدا را [حمد کرده است]. اگر یک قصیده ای برای حضرت امیر می گوید می فهمد که این برای خداست، برای اینکه او جلوۀ بزرگ خداست، چون جلوۀ بزرگ خداست مدح او مدحِ خداست. مدح جلوه است.
اگر آدم باورش بیاید که همۀ محامد مال اوست، خودش را کنار می گذارد.
اینکه می بینید اینقدر آدم داد «لِمَنِ المُلک» می زند، اینقدر غرور پیدا می کند، برای این است که نمی شناسد خودش را مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ. نمی داند خودش هیچ است. اگر این را بفهمد و باورش بیاید که هیچ نیست، هرچه هست اوست، اگر
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 140
«هیچ نیست» خودش را باورش بیاید، «عرف ربّه»، پروردگارش را می شناسد.
عمده این است که ما نمی شناسیم نه خودمان را می شناسیم، نه خدایمان را می شناسیم، نه ایمان به خودمان داریم نه ایمان به خدا داریم، نه باورمان آمده است که خودمان [چیزی ]نیستیم و نه باورمان آمده است که همه چیز اوست. وقتی این باور در کار نبود، هرچه برهان بر آن اقامه بشود فایده ندارد، باز هم آن انانیت نفسی در کار هست، و اینکه من چه، شما چه! اینهمه ادعاهای پوچ برای ریاستها و برای امثال ذلک، برای وجود انانیت است، انانیت وقتی که باشد، انسان خودش را می بیند.(240)
* * *
پیش رفتن با قوه الهی
از همۀ اینها بالاتر قدرت ایمان است که خودتان را تربیت کنید، تزکیه کنید. توجه به این نباشد که من با قدرت خودم می خواهم کی را بزنم زمین، و فرض کنید غلبه کنم. توجه این باشد که با قوۀ الهی پیش بروید. یعنی دستتان را، چشمتان را، نفستان را، همۀ چیزهایی که در اختیار شماست، اینها را تبدیل کنید از قوای شیطانی به قوای الهی.(241)
28 / 1 / 59
* * *
منطق اهل ایمان
فرض بگیریم که اینها آمدند و همه به قول خودشان، همۀ ملاّها را کشتند و همۀ مومنین را از بین بردند، ما از چه می ترسیم؟ ما از یک جایی که این وضع را دارد، منتقل می شویم به یک جایی که بهتر از اینجاست. چرا ما بترسیم؟ من نمی گویم ما غلبه به آنها
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 141
می کنیم، لکن ما غلبۀ ایمانی داریم به آنها. ما همان منطقی را داریم که در صدر اسلام بود که اگر آنها را بکشیم ما به بهشت می رویم.اگر آنها ما را بکشند باز هم ما به بهشت می رویم. این منطق اهل ایمان است. آنکه ایمان به خدای تبارک و تعالی دارد، آنکه قرآن را به آن ایمان دارد، منطقش این است که ما ضرر نمی کنیم. هیچ طرف قضیه ضرر نیست. چنانچه کشته بشویم، لباسمان را عوض کرده ایم، لباس بهتری پوشیده ایم و اگر بکُشیم یک غیر انسانی را از دنیا بیرون کرده ایم. بنابراین، ترسی از چیزی نداریم.(242)
* * *21 / 5 / 59
خوف اهل دنیا از قیامت
من کراراً این را عرض کرده ام که خوف آن دارد که برای آن عالم یک چیزی قائل نیست. این جوانهای ما که می آیند و می گویند ما می خواهیم شهید بشویم، اینها خوف دارند از مردن؟ اینهایی که قسم می دهند انسان را که ما شهادت نصیبمان بکنید، خدا بکند، اینها خوف دارند از شهادت؟ از مردن خوف دارند؟ اینهایی که مشغول خدمت هستند و هر آن محتمل است که خدای نخواسته مورد اصابۀ چیزهایی بشوند، اینها خوف ندارند، اینها مشغول خدمت هستند. خوف آن دارد که آن طرف را قبول ندارد. آنکه فهمیده است که یک طرف دیگری هم هست، فهمیده است که این دنیا معبر است برای آن عالم، آن دیگر خوفی ندارد،آرزویش این است که به مقصدش برسد.(243)
7 / 3 / 62
* * *
تفکر در آخرت موجب بیداری دلها
آنجا که فرماید: «یا ایُهَا الذینَ امَنوا اتقوُا الله َوَلتَنظُر نَفسٌ ما
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 142
قَدَّمَت لِغَدٍ وَ اتَقُوا الله َ اِنّ الله خَبیرٌ بما تَعمَلُون» تا آخر سوره. در همین آیۀ کوچک لفظاً و بسیار بزرگ معناً، احتمالاتی است سازنده، هوشیاردهنده که به بعض آنها اشاره می شود:
می تواند خطاب به کسانی باشد که اوّل مرتبۀ ایمان را دارند مثل ایمان عامّه، در این احتمال امر به تقوا، امر به اولین مراتب آن است که تقوای عامّه است و آن پرهیز از مخالفت احکام ظاهری الهی است و مربوط به اعمال قالبی است به این احتمال جمله «وَلتَنظُر نَفسٌ ما قَدَّمت لِغَدٍ» تحذیر از پیامدهای اعمال ماست و شاهد است بر آنکه آنچه عمل می کنیم خود آنها به صورت مناسب در نشئۀ دیگر وارد می شوند و به ما خواهند رسید و آیات و اخبار زیادی در این باره آمده است. تفکّر در همین امر، دلهای بیدار را کفایت می کند بلکه دلهای مستعد را بیدار می نماید و ممکن است راهگشای مراتب دیگر و مقامات بالاتر شود.(244)
* * *
اعمال انسان اساس عذاب الهی
اساس عذاب الهی بر اعمال ماست. هر عملی که از ما صادر می شود، در آن عالم یک صورت دارد، رد برانسان می شود. اینطور نیست که عذاب آخرت شبیه عذاب های دنیایی باشد که مامورین بیایند، بکشندش و ببرندش، و از باطن خود ـ ذات انسان آتش طلوع می کند. اساس جهنم، انسان است، و هر عملی که از انسان صادر می شود بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب می افزاید.(245)
* * *20 / 9 / 63
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 143
به فکر فردا
باید فکر کنید که اگر امروز مطلبی را مخفی کردید، فردا چه می کنید. عالم ـ چه برای آنکه عالم را می خورد و چه برای درویش می گذرد، باید به فکر فردا بود.(246)
19 / 12 / 63
* * *
توجه به بازخواست در آخرت
هیچ شبهه در این نیست که ما یک روزی باید جواب بدهیم. هر کداممان، هر کاری انجام بدهیم، یک روز جواب می خواهد، انتقاد بکنیم، یک روز جواب می خواهد؛ انتقام گیری باشد، یک روز جواب می خواهد؛ و بدرفتاری باشد، یک روز جواب می خواهند از ما. این را ما باید حتماً توجه بهش داشته باشیم و دارید توجه؛ یعنی، هرکس مسلمان است، اعتقاد به اینکه معاد است و همه چیز دست آن، در آن جا رسیدگی می شود، و حاضر است، این جزو اعتقادات اسلام است.(247)
12 / 6 / 64
* * *
حفظ آبرو در قیامت
خدا را در همۀ امور، شما حاضر بدانید، مهم آن معناست، ما از اینجا خواهیم رفت، هیچ شکی نیست، من زودتر و شما هم بعداً می آیید، این مسئله ای نیست، بلااشکال است مسئله. بایدفکر این را بکنیم که حالا که رفتیم، آنجا از ما پرسیدند که شمایی که رئیس جمهور بودید برای مردم چه کردید؟ شمایی که نخست وزیر بودید چه کردید؟ شمایی که وزیر بودید چه کردید؟ شمایی که وکیل بودید چه کردید؟ ملت را ازشان می پرسند که شما برای اسلام چه کردید؟ عمده این است که ما آنجا آبرو داشته باشیم. اگر
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 144
آن مطلب را درست بکنیم، هم اینجا درست می شود و هم آنجا درست می شود. و اگر خدای نخواسته، بخواهیم یک تخلفی بکنیم، نه اینجا خیرش را می بینیم، نه آنجا خیرش را می بینیم.(248)
* * *9 / 8 / 64
کتابتعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 145