مجله کودک 503 صفحه 43

چشمه و فریدون توی فکر بودند. به کسی که هر شب دزدانه به شرشرآباد میآمد و کوچهها را کثیف میکرد فکر میکردند... (ادامه دارد)

مجلات دوست کودکانمجله کودک 503صفحه 43