مجله کودک 507 صفحه 6

روزه حمزه­ای زیباتر از لبخند خورشید کبوترهای مکه تشنه بودند اسیر دام و دیو و دشنه بودند  بیابان بود و خار و خاک و خاشاک علی جوشید مثل چشمه از خاک  علی جاریترین رود خدا شد و هرجا با محمد همصدا شد  علی زیباتر از لبخند خورشید نگین نور بود و میدرخشید  بلند اعلام میکرد. خبر این بود: «ای اهالی شهر! به گوش و به هوش! پادشاهِ بزرگ ما خواب عجیب و ترسناکی دیده است و به هرکسی که بتواند آن را خوب و درست تعبیر کند، پاداش

مجلات دوست کودکانمجله کودک 507صفحه 6