غزل

میلاد گل

 

میلاد گُل

میلاد گل و بهٰار جان آمد

برخیز که عید میْ کشان آمد

خاموش مباش زیر این خرقه  بَر جان جهٰان دوباره جٰان آمد

برگیر به دست، پَرچم عُشّاق  فرماندۀ ملکِ لامکان آمد

گُلزارْ ز عیش لاله باران شد  سُلطٰانِ زمین و آسمٰان آمد

با یار بگو که پَرده بَردارد  هین! عاشق آخرالزّمان آمد

آمادۀ اَمر و نهی و فرمان باش

هشدار! که منجی جهٰان آمد

 

کتابدیوان اشعارصفحه 96