غزل

عشق مسیحادم

 

عشقِ مسیحادم

بُلبل از جلوه گُل نغمۀ داوُد نمود

نغمه اش درد دل غمزده بهبود نمود

ساقی از جام جهان، تاب بجان عاشِق  آنچه با جان خلیل آتش نَمرود نمود

بندۀ عشقِ مسیحٰادم آن دلدارم  که بیُمن قدمش هستی من دود نمود

در پَریشانی ما هَرچه شنیدی هیچ است  هیچ را کس نتوانست که نابود نمود

نازم آن دلبَر پُرشور که با صَهبایش  پَرده بَردار رُخ عابد و مَعبود نمود

قدرت دوست نگر کز نگهی از سر لُطف

سٰاجد خاک دَر میکده مَسجود نمود

 

کتابدیوان اشعارصفحه 114