غزل

محرم عشق

 

محرمِ عشق

وَه چه افراشته شد دَر دو جهٰان پرچم عشق

آدم و جنّ و مَلَک مانده به پیچ و خم عشق

عرشیان ناله و فریادکُنان دَر ره یار  قدسیان بَر سر و بر سینه زنان از غم عشق

عاشقان از دَر و دیوار هجوم آوردند  طرفه سرّی است هُویدا ز در مُحکم عشق

ریزه خوارانِ در میکده شاداب شدند  جلوه گاهی است ز رندان به دَرِ خاتم عشق

غم مخور ای دل دیوانه که راهت ندهند  پیش سالک نبود فرق ز بیش و کم عشق

به حریفانِ ستم پیشه پیٰامم برسٰان

جز من مَست نباشد دگری مَحرم عشق

 

کتابدیوان اشعارصفحه 134